ساقی عطشان


    پایگاه فرهنگی مذهبی ساقی عطشان
موضوعات مطالب
نويسندگان وبلاگ
آمار و امكانات
»تعداد بازديدها:

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 21
بازدید دیروز : 42
بازدید هفته : 21
بازدید ماه : 91
بازدید کل : 5243
تعداد مطالب : 70
تعداد نظرات : 4
تعداد آنلاین : 1

طراح قالب

Template By: LoxBlog.Com

درباره وبلاگ

سلام به همه ی بازدیدکنندگان عزیز این وبلاگ به عشق ارباب حسین ساخته شده است امیدوارم لحظات خوبی را در این وبلاگ سپری کنید
لينك دوستان
» قالب وبلاگ

» فال حافظ

» قالب های نازترین

» جوک و اس ام اس

» جدید ترین سایت عکس

» زیباترین سایت ایرانی

» نازترین عکسهای ایرانی

» بهترین سرویس وبلاگ دهی

پایگاه مداحی کربلایی محسن احمدی
نماز مائده ی آسمانی
صهیون ستیزی
خبرگزاری رئال مادرید
خیمه
طلوع ستاره
ردیاب ماشین
جلوپنجره اریو
اریو زوتی z300
جلو پنجره ایکس 60

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ساقی عطشان و آدرس saghiatshan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آرشيو مطالب
پيوند هاي روزانه
» احترام به حضرت سيدالشهداء (ع )

احترام به حضرت سيدالشهداء (ع )


چون مدتي گذشت دانسته شد كه طاق روي سردابها در اثر كثرت عبور مردم آن توانائي تحمل را ندارد و ممكن است فرو ريزد و سبب زحمت و هلاكت شود.
لذا شيخ امر فرمود: كه طاق را بردارند و از نو با استحكام بيشتري بنا كنند و چون جماعت بسياري در سردابها دفن شده بودند امر فرمود: سردابي را خراب كنند و بنا نمايند بعد سرداب ديگر و هر سردابي را خراب مي كردند يك نفر پائين مي رفت و خاك بر جسد مرده مي ريخت به مقداري كه كشف نشود هتك حرمت اموات نگردد پس مشغول شدند تا رسيدند به سردابي كه مقابل ضريح مقدس بود چون پائين رفتند براي پوشانيدن جسدها ديدند تمام جسدهائي كه در اين قسمت هست سرهايشان كه در جهت غرب بوده بجاي پايشان كه رو به قبر شريف بوده قرار گرفته و پايشان به سمت غرب است .

 

 


مردم با خبر شدند جماعت به شماري مي آمدند اين منظره عجيبه را مشاهده مي كردند و آن جسدهائي كه در اين قسمت بوده منقلب گرديده سه جسد بود كه يكي از آنها جسد آقا ميرزا اسماعيل اصفهاني نقاش بود كه در صحن مقدس مشغول نقاشي بوده .

پسرش وقتي كه منظره جسد پدر را مي بيند گواهي مي دهد كه من هنگام دفن پدرم حاضر بودم و بدن پدرم را كه دفن كردم پاهايش رو به ضريح مقدس بود و الحال مي بينم سرش رو به ضريح است و آشكار شد بر مردم اينكه اين تغيير وضع جسد چند مرده تاءديبي از طرف خداوند است بندگانش را، كه بشناسند راه ادب و طريقه معا(عليهم السلام ) را. (1)

 

پاورقي
1- ترجمه كامل الزيارات ص 462

منبع : www.ashoora.ir



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : جمعه 13 بهمن 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» ولادت امام جعفر صادق بر تمام شیعیان جهان مبارک باد .



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : دو شنبه 9 بهمن 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» ولادت حضرت محمد (ص) بر تمام مسلمانان جهان مبارک باد.



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : دو شنبه 9 بهمن 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» خلاصه از زندگی نامه پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله)

مقدمه

زندگي حضرت محمد (ص) از صدر اسلام مورد توجه و اهتمام مسلمانان قرار داشته است ؛ با اينهمه ، روايات بي‌شمار موجود در بيشتر جزئيات همداستان نيستند و به ويژه آگاهيهاي ما در باب زندگي آن بزرگوار ، پيش از بعثت ، به تفصيل شرح سيرة ايشان پس از بعثت نيست . به هر حال ، آنچه از مطالعه و بررسي زندگي وي در طول 63 سال در ذهن نقش مي‌بندد، بازتابي از تصوير ظهور پيامبري الهي و سرگذشت شخصيتي است كه با پشت سر نهادن دشواريهاي بسيار ، بي‌هيچ خستگي و نااميدي به اصلاح جامعه ، دست زد و توانست جزيره العرب را متحد كند و آمادة گستردن اسلام در بيرون از مرزهاي عربستان شود و از آن مهم تر ديانتي را بنياد نهد كه اينك يكي از مهم‌ترين اديان جهان به شمار مي‌رود .

از تولد تا بعثت

تولد حضرت محمد ( ص) بنابر بسياري از روايات در 17 ربيع الاول عام‌الفيل ( 570 م ) ، يا به روايتي 12 همان ماه در تقويم عربي روي داد . پدر پيامبر‌(ص)‌، عبدالله فرزند عبدالمطلب و مادرش آمنه دختر وهب و هر دو از قبيلة بزرگ قريش بودند ؛ قبيله‌اي كه بزرگان آن از نفوذ فراواني در مكه برخوردار بودند و بيشتر به بازرگاني اشتغال داشتند . عبدالله ، پدر پيامبر (ص) اندكي پيش از تولد فرزندش براي تجارت با كارواني به شام رفت و در بازگشت بيمار شد و درگذشت . بنابر رسمي كه در مكه رايج بود ، محمد (ص) را به زني به نام حليمه سپردند تا در فضاي ساده و پاك باديه پرورش يابد . وي 6 ساله بود كه همراه مادر براي ديدار خويشان به يثرب ( مدينه ) رفت‌، اما آمنه نيز در بازگشت ، بيمار شد و درگذشت و او را در ابواء ـ نزديك مدينه ـ به خاك سپردند. محمد ( ص) از اين پس در كنف حمايت جدش عبدالمطلب قرار گرفت ، اما او نيز در 8سالگي وي درگذشت و سرپرستي محمد ( ص) بر عهدة عمويش ابوطالب گذارده شد. ابوطالب در سرپرستي برادرزاده اش كوششي بليغ مي كرد . در سفري تجارتي به شام او را با خود همراه برد و هم در اين سفر ، راهبي بَحيرا نام ، نشانه هاي پيامبري را در او يافت و ابوطالب را از آن امر مطلع ساخت. از وقايع مهم پيش از ازدواج پيامبر ( ص ) ، شركت در پيماني به نام « حلف الفضول » است كه در آن جمعي از مكيان تعهد كردند « از هر مظلومي حمايت كنند و حق او را بستانند » . پيماني كه پيامبر (ص) بعدها نيز آن را مي‌ستود و مي‌فرمود اگر بار ديگر او را به چنان پيماني باز خوانند ، به آن مي‌پيوندد.

شهرت محمد (ص) به راستگويي و درستكاري چنان زبانزد همگان شده بود كه « امين » لقب گرفت و همين صداقت و درستي توجه خديجه دختر خويلد را جلب كرد و او را با سرماية خويش براي تجارت به شام فرستاد ؛ سپس چنان شيفتة درستكاري « محمد امين‌» شد كه خود براي ازدواج با وي گام پيش نهاد ، در حالي كه بنابر مشهور ، دست‌كم 15 سالي از او بزرگ‌تر بود . خديجه براي محمد ( ص ) همسري فداكار بود و تا زماني كه حيات داشت ، پيامبر همسر ديگري برنگزيد . او براي پيامبر ( ص ) فرزنداني آورد كه پسران همگي در كودكي در گذشتند و در ميان دختران ، از همه نامدارتر ، حضرت فاطمه‌( ع) است . از جزئيات اين دوره از زندگي پيامبر ( ص) تا زمان بعثت آگاهي چنداني در دست نيست ؛ جز آنكه مي دانيم نزد مردمان به عنوان فردي اهل تأمل و تفكر شناخته شده ، و از خوي و رفتارهاي ناپسند قوم خود سخت ناخشنود بود . از آداب و رسوم زشت آنان چشمگيرتر از همه بت پرستي بود و پيامبر (ص) از آن روي بر مي‌تافت . محمد (ص) اندكي پيش از بعثت ، دير زماني را به تنهايي در غار حرا، در كوهي نزديك مكه به سر مي‌برد و زمان را به خاموشي و انديشه مي‌گذرانيد.

از بعثت تا هجرت

گفته‌اند نخستين نشانه‌هاي بعثت پيامبر (ص) به هنگام 40 سالگي او ، رؤياهاي صادقه بوده است، اما آنچه در سيره به عنوان آغاز بعثت شهرت يافته ، شبي در ماه رمضان ، يا ماه رجب است كه فرشتة وحي در غار حرا بر پيامبر (ص) ظاهر شد و بر او نخستين آيات سورة علق را برخواند . بنابر روايات ، پيامبر (ص) به شتاب به خانه بازگشت و خواست كه او را هر چه زودتر بپوشانند. گويا براي مدتي در نزول وحي وقفه‌اي ايجاد شد و همين امر پيامبر‌(ص ) را غمناك ساخته بود ، ولي اندكي بعد فرشتة وحي باز آمد و آن حضرت را مامور هدايت قوم خود و اصلاح جامعه از فسادهاي ديني و اخلاقي و پاك گردانيدن خانة خدا از بتان ، و دلهاي آدميان از خدايان دروغين كرد .

پيامبر (ص) دعوت به توحيد را نخست از خانوادة خود آغاز كرد و اول كسي كه به او ايمان آورد ، همسرش خديجه ، و از مردان ، پسر عمويش علي بن ابي طالب ( ع) بود كه در آن هنگام سرپرستي او را پيامبر (ص) بر عهده داشت. در منابع فرق گوناگون اسلامي‌، از برخي ديگر همچون ابوبكر و زيدبن حارثه ، به عنوان نخستين گروندگان به اسلام نام برده اند، اما بايد در نظر داشت كه اين موضوع براي مسلمانان در گرايشهاي مذهبي گوناگون پيوسته افتخاري بود و بعدها به زمينه اي براي منازعات كلامي ميان آنان تبديل شد . هر چند دعوت آغازين بسيار محدود بود ، ولي شمار مسلمانان رو به فزوني داشت و چندي برنيامد كه گروه اسلام آورندگان به اطراف مكه مي‌رفتند و با پيامبر (ص) نماز مي‌گزاردند.

3 سال پس از بعثت، پيامبر(ص) دستور يافت تا همگان را از خاندان قريش گرد آورد و دعوت توحيد را در سطحي گسترده‌تر مطرح سازد . پيامبر (ص) بدين كار دست زد ، اما دعوتش اجابتي چندان نيافت و بر شمار اسلام آورندگان قريش نيفزود. بايد گفت با آنكه اشراف مكه دعوت جديد را كه بر وحدانيت خدا و برابري انسانها تاكيد بسيار داشت ، بر نمي‌تافتند ، اما فرودستان و بي‌چيزان ، دين جديد را با دل و جان پذيرا بودند و گروه گروه به آن مي گرويدند و برخي از ايشان همچون عمار ياسر و بلال حبشي بعدها از بزرگان صحابه شدند . رفتار قريشيان و به طور كلي مشركان مكه اگر چه نخست با ملايمت و بيشتر با بي‌اعتنايي همراه بود ، ولي چون بدگويي از بتان و از آيين و رسوم پدران آنان فزوني يافت ، قريشيان بر پيامبر ( ص) و مسلمانان سخت گرفتند و خاصه ابوطالب عموي پيامبر ( ص) را كه جداً از او حمايت مي‌كرد ، براي آزار پيامبر (ص) در تنگنا قرار دادند . از يك سو تعرض قريشيان و ديگر قبايل به مسلمانان و شخص پيامبر‌(ص) فزوني مي گرفت و از ديگر سو در صفوف قريشيان نسبت به مخالفت با پيامبر (ص) يا حمايت از او ، دو دستگي پديد آمد .

سختگيري مشركان چندان شد كه پيامبر (ص) عده‌اي از اصحاب را امر كرد تا به حبشه هجرت كنند و به نظر مي‌رسد كه برخي از اصحاب نيز ميان حبشه و حجاز در رفت و آمد بوده اند . در سال ششم بعثت ، سرانجام قريشيان پيماني نهادند تا از ازدواج يا خريد و فروش با خاندان عبدالمطلب بپرهيزند . آنان پيمان خويش را بر صحيفه‌اي نوشتند و به ديوار كعبه آويختند. از آن سوي ، ابوطالب و كساني ديگر از خاندان او نيز همراه پيامبر‌(ص) و خديجه به دره‌اي مشهور به « شعب » ابوطالب ، پناه بردند و تا جايي كه ممكن بود ، نه كسي به آنجا مي آمد و نه خود از آن بيرون مي شدند . سرانجام ، پس از آنكه خطوط آن صحيفه را موريانه از ميان برده بود ، قريشيان پذيرفتند كه مخالفان را رها كنند و از محاصره ايشان دست بردارند ( سال 10 بعثت ) . بدين سان پيامبر (ص) و خاندان او از تنگنا رهايي يافتند. اندكي پس از خروج پيامبر (ص) از شعب ، دو تن از نزديك‌ترين ياورانش ، خديجه و ابوطالب وفات يافتند.

با وفات ابوطالب ، پيامبر (ص) يكي از جدي‌ترين حاميان خود را از دست داد و مشركان با فرصت به دست آمده بر اذيت و آزار پيامبر (ص) و مسلمانان افزودند ، كوشش پيامبر‌( ص ) براي دعوت ساكنان خارج مكه ، به ويژه طايف ، به جايي نرسيد و او آزرده خاطر و ناآسوده به مكه بازگشت. سرانجام ، توجه پيامبر (ص) به شهر يثرب جلب شد كه شهري مستعد براي دعوت اسلام بود . در آن شهر دو قبيلة اصلي ، يعني اوس و خزرج ، بيشتر اوقات با هم در جنگ و ستيز بودند و از كسي كه ايشان را به آشتي و دوستي دعوت كند ، استقبال مي‌كردند . پيامبر (ص) اتفاقاً 6 تن از خزرجيان را در موسم حج ديد و اسلام را بر ايشان عرضه كرد و آنان چون به شهر خويش بازگشتند ، به تبليغ دعوت پرداختند. سال بعد ، يعني در سال 12 بعثت ، تني چند از اوس و خزرج ، به خدمت پيامبر (ص) آمدند و در عقبه ، دره‌اي در نزديكي مكه ، با آن حضرت بيعت كردند و پيامبر (ص) نماينده اي براي ترويج و تعليم اسلام با آنان همراه كرد . اين بيعت نخستين پاية حكومتي شد كه پيامبر (ص) در يثرب بنياد نهاد . سال بعد نيز شمار بيشتري از يثربيان با پيامبر ( ص) بيعت كردند و گويا در يثرب جز گروه اندكي نمانده بود كه به اسلام در نيامده باشند . گرچه اين مذاكرات پنهاني بود ، ولي قريشيان بدان آگاهي يافتند و پس از شور دربارة رسيدگي به كار پيامبر ( ص) و مسلمانان ، بر آن شدند كه از همة تيره‌هاي قريش كساني گرد آيند و شبانه پيامبر (‌ص) را بكشند تا خون او برگردن كسي نيفتد . پيامبر (ص) كه از اين توطئه آگاه شده بود ، حضرت علي (ع) را بر جاي خويش نهاد و خود به شتاب ، در حالي كه ابوبكر نيز با او همراه شده بود ، به سوي يثرب روان شد.

 

از هجرت تا رحلت پیامبر اکرم (ص)

 خروج پيامبر (ص) از مكه كه از آن به هجرت تعبير شده ، نقطة عطفي در تاريخ زندگي آن حضرت و نيز تاريخ اسلام است ؛ زيرا از آن پس پيامبر (ص) ، تنها مشركان را به دوري از بت پرستي و ايمان به خداي يگانه فرا نمي‌خواند ، بلكه ديگر در رأس حكومتي قرار گرفته بود كه مي‌بايست بر مبناي شريعتي آسماني جامعه‌اي نوين بنا نهد ؛ اما اينكه برخي از نويسندگان برآنند كه پيامبر (ص) در مدينه رسالت و دعوت و تبليغ را رها كرد ، درست نيست و پيامبر (ص) هرگز اين نقش را از دست ننهاد . گسيل داشتن كساني براي تبليغ اسلام به ميان قبايل و ارسال دعوتها به فرمانروايان كشورها مؤيد اين معني است. هجرت پيامبر (ص) از مكه به مدينه ، نزد مسلمانان با اهميت بسيار تلقي شد ، تا بدانجا كه مبدا تاريخ ايشان قرار گرفت و اين خود نشان دهندة برداشتي است كه اعراب از هجرت پيامبر (ص) به عنوان يك مرحلة نوين داشتند . سرانجام پيامبر‌(ص) در ماه ربيع الاول سال 14 بعثت به يثرب رسيد ؛ شهري كه از آن پس به نام آن حضرت ، مدينه الرسول يا به اختصار مدينه نام گرفت . آن حضرت نخست در جايي بيرون شهر ، به نام قبا درنگ فرمود و يثربيان به استقبال او شتافتند . پس از چند روزي ، به شهر در آمد و در قطعه زميني خشك ، مسجدي به دست خود و اصحاب و يارانش بنا كرد كه بنياد مسجد النبي كنوني در مدينة منوره است.

روز به روز بر شمار مهاجران افزوده مي‌شود و انصار ـ كه اينك به ساكنان پيشين يثرب اطلاق مي‌شد ـ آنان را در منزل خويش جاي مي دادند . پيامبر (ص) ، نخست ميان انصار و مهاجران پيمان برادري برقرار كرد و خود علي بن ابي طالب (ع) را به برادري برگرفت. عده اي اندك نيز بودند كه اگرچه به ظاهر ادعاي اسلام مي‌كردند ، ولي به دل ايمان نياورده بودند ، و اينان را « منافقين » مي ناميدند . مدتي پس از ورود به مدينه ، پيامبر (ص) با اهالي شهر ، حتي يهوديان پيماني بست تا حقوق اجتماعي يكديگر را رعايت كنند. چندي بعد قبلة مسلمانان از بيت المقدس به سوي كعبه تغيير يافت و هويت مستقل براي اسلام تثبيت شد . در سال نخستين هجرت ، مسلمانان با مشركان مكه برخوردي جدي پيدا نكردند و برخوردها از سال دوم آغاز شد‌. در واقع بيشتر اوقات پيامبر (ص) در دوران پس از هجرت به حفاظت از جامعة كوچك مسلمانان مدينه و گسترش حوزة نفوذ اسلام گذشت . پيامبر (ص) و مسلمانان نخست مي‌بايست مشركان را به اسلام مي خواندند ، يا خطر هجوم و حملة دائمي ايشان را دفع مي كردند . متدينان به اديان ديگر ، به ويژه يهود ، گويا نخست روابطي دوستانه با پيامبر‌(ص) و مسلمانان داشتند ، يا دست كم چنين وانمود مي‌كردند ، ولي اندكي بعد از در دشمني و ستيز در آمدند و گاه حتي با دشمنان پيامبر (ص) دست ياري دادند . به هر حال ، در تحليل رفتار پيامبر (ص) و مسلمانان با آنان ، بايد مواضع ايشان را در قبال مشكلات و خطراتي كه جامعة مسلمانان را تهديد مي‌كرد ، در نظر آورد و تقابلي كه احياناً در اين ميان ديده مي‌شود ، به هيچ روي نبايد به نزاعهاي مذهبي و جز آن تعبير شود ؛ چه ، آيات فراواني در قرآن كريم و هم بسياري رفتارهاي پيامبر (ص) ، حاكي از احترام نسبت به متدينان واقعي به اديان آسماني ، و نشان دهندة يكي بودن اساس آنهاست .

در سال 2 ق ، مهم‌ترين برخورد نظامي مسلمانان و مشركان مكه پيش آمد : در نبردي كه به بدر مشهور شد ، با آنكه عدة مسلمانان كمتر از مكيان بود ، توانستند پيروزي را از آن خود كنند و از مشركان بسياري كشته و اسير شدند و ديگران نيز گريختند. پيروزي در بدر ، به مسلمانان روحيه بخشيد ، اما در مكه همگي داغدار و خشمگين از شكست ، و در انديشة انتقام بودند . از آن سوي نخستين درگيري مسلمانان با يهوديان بني‌قينقاع كه در بيرون مدينه سكني داشتند ، اندكي پس از بدر پديد آمد و يهوديان ناچار عقب نشستند و آن ناحيه را به مسلمانان دادند.

در سال 3 ق ، قريشيان از قبايل متحد خود بر ضد مسلمانان ياري خواستند و با لشكري مجهز به فرماندهي ابوسفيان ، به سوي مدينه به راه افتادند. پيامبر (ص) نخست قصد داشت در مدينه بماند ، ولي سرانجام بر آن شد تا براي مقابله با لشكر مكه از شهر بيرون رود . در جايي نزديك كوه احد ، دو لشكر با يكديگر رو به رو شدند و با اينكه نخست پيروزي با مسلمانان بود ، ولي با ترفندي كه خالد بن وليد به كاربرد و با استفاده از غفلت گروهي از مسلمانان ، مشركان از پشت هجوم بردند و به كشتار آنان پرداختند . در اين جنگ حمزه عموي پيامبر ( ص) به شهادت رسيد ، پيامبر (ص) خود زخم برداشت و شايعة كشته شدن او نيز موجب تضعيف روحية مسلمانان شد . مسلمانان غمگين به مدينه بازگشتند و آيات قرآن كه در اين واقعه نازل شد ، در بر دارندة تسليت بر مسلمانان است.

در سال 4 ق چند درگيري پراكنده با قبايل اطراف مدينه پيش آمد كه ديانت جديد را به سود خود نمي‌ديدند و ممكن بود با يكديگر متحد شده ، به مدينه هجوم آوردند . دو حادثة رجيع و بئر معونه كه طي آن مبلغان مسلمان توسط جنگجويان قبايل متحد كشته شدند ، نشان از همين اتحاد ، و نيز تلاش پيامبر (ص) براي گسترش اسلام در مدينه دارد. در اين سال يكي از مهم‌ترين درگيريهاي پيامبر (ص) با قومي از يهود مدينه به نام بني نضير پيش آمد كه پيامبر (ص) با ايشان به مذاكره پرداخت و يهوديان قصد جان او را كردند ، اما سرانجام ناچار شدند از آن منطقه كوچ كنند.

در سال بعد پيامبر (ص) و مسلمانان به حدود مرزهاي شام در جايي به نام دومه الجندل رفتند ؛ وقتي سپاه اسلام به آنجا رسيد ، دشمن گريخته بود و پيامبر (ص) و مسلمانان به مدينه بازگشتند. سال 5 ق به پايان نرسيده بود كه خطر بسيار بزرگي پيامبر (ص) و مسلمانان را تهديد كرد . قريشيان مكه و يهوديان رانده شدة بني‌نضير و ديگر هم پيمانان ايشان بر ضد پيامبر ( ص) متحد شدند و با لشكري گران كه شمار سپاهيان آن را تا 10 هزار گفته‌اند ، به سوي مدينه به راه افتادند . چون خبر به پيامبر (ص) رسيد ، بنا بر روايت مشهوري ، به پيشنهاد سلمان فارسي به حفر خندق در اطراف مدينه امر فرمود . بدين ترتيب ، چون لشكر كفار به مدينه رسيد ، با اين تدبير جديد جنگي رو به رو شد و در طول روزهايي كه دو لشكر در برابر هم صف آراسته بودند ، تنها درگيريهايي پراكنده رخ داد . سرانجام ، پس از 15 روز ، لشكر كفار بي‌نتيجه بازگشت و مسلمانان به زندگي عادي خود برگشتند.

در سال 6 ق ، مسلمانان توانستند قوم بني مصطلق را كه بر ضد پيامبر (ص) در صدد تجمع بودند ، شكست دهند و در همان سال دسته هاي گوناگون از سپاهيان مسلمان به سوي قبايل اطراف گسيل شدند . بر اثر اهتمام و كوشش پي‌گير پيامبر (ص) اينك بسياري مشكلات از سر راه مسلمانان برداشته شده بود ، زيرا در شمال شبه جزيره ، بسياري طوايف در برابر پيامبر (ص) سر اطاعت فرود آورده ، يا مسلمان شده بودند و تنها جايي كه هنوز خاطر پيامبر (ص) را مشغول مي داشت ، مكه بود . در اين سال پيامبر‌( ص) و مسلمانان قصد كردند كه براي اجراي مراسم حج به مكه روند و به همين منظور به سوي مكه به راه افتادند . قريشيان بر منع ورود پيامبر (ص) همداستان شدند و كس نزد آن حضرت روانه كردند و او را از قريشيان بيم دادند ، ولي پيامبر (ص) تاكيد كرد كه قصد جنگ ندارد و حرمت خانة خدا را واجب مي‌داند و حتي فرمود كه حاضر است براي مدتي با قريشيان در صلح شود . قريشيان نخست هم راي نبودند ، ولي سرانجام كسي را براي عقد قرار داد صلح نزد پيامبر (ص) فرستادند . بر مبناي اين ، ميان پيامبر (ص) و قريشيان 10 سال صلح و متاركة جنگ اعلام گرديد و شرط شد كه پيامبر ( ص) از ورود به مكه تا سال آينده خودداري كند. بنابر رواياتي ، هر چند برخي از مسلمانان نخست اين صلح را برنتافتند ، اما سرانجام به اهميت آن براي گسترش اسلام پي بردند.

چون پيامبر (ص) از كار قريشيان بپرداخت ، در سال 7 ق ، تصميم به دعوت فرمانروايان و پادشاهان ممالك اطراف گرفت . سپس نامه هايي به امپراتور روم شرقي ، نجاشي و نيز امير غسانيان شام و امير يمامه فرستاد. هم در اين سال پيامبر (ص) بر يهوديان خيبر پيروز شد كه پيش از آن چندين بار با دشمنان بر ضد او هم پيمان شده بودند و آن حضرت از جانب ايشان آسوده خاطر نبود ، قلعة خيبر كه در نزديكي مدينه واقع شده بود‌، به تصرف مسلمانان در آمد و پيامبر (ص) پذيرفت كه يهوديان به كار زراعت خويش در آن منطقه ادامه دهند و هر سال از محصول خود بخشي به مسلمانان بپردازند ، پيامبر (ص) به مدينه بازگشت ، اما گسيل داشتن سپاهيان و كاروانها به اطراف و اكناف ادامه داشت.

در سال 8 ق ، قريشيان پيمان خود را شكستند و شبانگاه بر طايفه‌اي كه با مسلمانان هم پيمان بودند ، هجوم بردند . بدين سبب ، پيامبر (ص) با سپاهي انبوه قصد مكه كرد و شب هنگام بيرون مكه اردو زد . ابوسفيان ، بزرگ مشركان به شفاعت عباس عموي پيامبر (‌ص) ، نزد آن حضرت آمد و اظهار اسلام كرد و پيامبر (ص) خانة او را جايگاه امن قرار داد. لشكر اسلام بي‌مقاومتي وارد مكه شد و پيامبر‌(ص) بلافاصله فرمان عفو عمومي صادر كرد و خود به درون كعبه شد و خانه را از بتان پاك فرمود . آنگاه بر بلندي صفا نشست و همگي مردم با او دست بيعت دادند. هنوز 15 روز از اقامت پيامبر (ص) در مكه نگذشته بود كه برخي از طوايف پرشمار و مسلمان ناشدة جزيره العرب بر ضد آن حضرت متحد شدند . پيامبر (ص) با لشكري انبوه از مسلمانان از مكه بيرون آمد و چون به جايي به نام حنين رسيد ، دشمنان كه در دره‌هاي اطراف كمين كرده بودند ، به تيراندازي پرداختند . شدت تيرباران چنان بود كه سپاه اسلام روي به عقب نهاد ، گروهي اندك بر جاي ماندند ، ولي سرانجام گريختگان نيز بازگشتند و بر سپاه دشمن هجوم بردند و ايشان را بشكستند.

در تابستان سال 9 ق ، به پيامبر (ص) خبر رسيد كه روميان لشكري ساخته اند و قصد حمله به مدينه دارند . پيامبر (ص) و مسلمانان به مقابله رفتند تا به تبوك رسيدند ، ولي جنگي رخ نداد و پيامبر (ص) پس از عقد پيمانهايي با قبايل آن حدود به مدينه بازگشت. پس از اين ماجرا كه به غزوة تبوك شهرت يافت ، اسلام در همه جاي جزيره العرب روي به گسترش نهاد . از اين پس همواره هياتهاي نمايندگي قبايل گوناگون به مدينه مي‌آمدند و به اسلام مي‌گرويدند . عملاً همة سال 10 ق را كه « سنه الوفود » خوانده شد ، پيامبر (ص) در مدينه بود و فرستادگان قبايل را مي‌پذيرفت . هم در اين سال پيامبر (ص) با مسيحيان نجران پيمان بست ، به حج رفت و در بازگشت در جايي به نام غدير خم ، علي بن ابي طالب (ع) را « مولا» ي مسلمانان پس از خود اعلام كرد.

در اوايل سال 11 ق ، بيماري و رحلت پيامبر (ص) پيش آمد . چون بيماري پيامبر (ص) سخت شد ، به منبر رفت و مسلمانان را به مهرباني با يكديگر سفارش فرمود و گفت اگر كسي را حقي بر گردن من است بستاند ، يا حلال كند و اگر كسي را آزرده‌ام اينك براي تلافي آماده‌ام. وفات پيامبر (ص) در 28 صفر سال 11 ق ، يا به روايتي در 12 ربيع الاول همان سال در 63 سالگي روي داد . در آن وقت از فرزندان او جز حضرت فاطمه ( ع) كسي زنده نبود . ديگر فرزندانش ،از جمله ابراهيم كه يكي دو سال پيش از وفات پيامبر‌(ص) به دنيا آمد ، همگي در گذشته بودند. پيكر مطهر پيامبر(ص) را حضرت علي (ع) به ياري چند تن ديگر از خاندان او غسل داد و كفن كرد و در خانه‌اش ـ كه اينك داخل در مسجد مدينه است ـ به خاك سپردند .

در وصف رفتار و صفات پيامبر (ص) گفته‌اند كه اغلب خاموش بود و جز در حد نياز سخن نمي‌گفت . هرگز تمام دهان را نمي‌گشود ، بيشتر تبسم داشت و هيچ گاه به صداي بلند نمي‌خنديد ، چون به سوي كسي مي خواست روي كند ، با تمام تن خويش بر مي‌گشت . به پاكيزگي و خوشبويي بسيار علاقه‌مند بود ، چندانكه چون از جايي گذر مي‌كرد ، رهگذران پس از او ، از اثر بوي خوش ، حضورش را در مي‌يافتند . در كمال سادگي مي‌زيست ، بر زمين مي‌نشست و بر زمين خوراك مي‌خورد و هرگز تكبر نداشت . هيچ گاه تا حد سيري غذا نمي‌خورد و در بسياري موارد ، به ويژه آنگاه كه تازه به مدينه در آمده بود ، گرسنگي را پذيرا بود . با اينهمه ، چون راهبان نمي‌زيست و خود مي‌فرمود كه از نعمتهاي دنيا به حد ، بهره گرفته ، هم روزه داشته ، و هم عبادت كرده است . رفتار او با مسلمانان و حتي با متدينان به ديگر اديان‌، روشي مبنتي بر شفقت و بزرگواري و گذشت و مهرباني بود . سيرت و زندگي او چنان مطبوع دل مسلمانان بود كه تا جزئي‌ترين گوشه هاي آن را سينه به سينه نقل مي كردند و آن را امروز هم سرمشق زندگي و دين خود قرار مي‌دهند .

پيام بنيادي اسلام ، بازگشت به هدف مشترك پيامبران ، يعني توحيد و يكتا پرستي بود ؛ باوري كه ايمان بدان در آموزه‌اي مشهور از پيامبر اكرم ( ص) ماية رستگاري انسان دانسته شده است : قولوا لا اله الا الله تفلحوا. در چنين تفكري ، همراه با اقامة « قسط» كه يكي از اهداف اصلي پيامبران الهي است ( نك : حديد 57/25 ) ، همة امتيازات بشري همچون رنگ و نژاد و زبان و جز آن تنها دستمايه‌اي براي شناخت مردمان از يكديگر دانسته شده ، و آنچه ملاك و ميزان برتري دانسته شده ، فقط « تقوا» است ( نك : حجرات / 49 / 13) . پيامبر اسلام (ص) براي تحقق اين جنبه از رسالت خويش ، در شهري كوچك حكومتي مبتني بر اصل توحيد و قسط بنا نهاد و اقوام ناسازگار حجاز و تهامه را به سوي اتحاد و تشكيل « امت واحده » رهنمون شد ( نك : انبياء / 21 / 92 ) كه به منزلة بازگشتي به اين پيشينة قرآني بود كه همگي مردمان نخست امتي يكپارچه بوده اند و پيامبران همواره كوشيده اند تا يگانگي امت را باز گردانند و قوام بخشند ( بقره / 2/ 213 ) . پيام رسالت آن حضرت ، هر چند كه نخست مي‌بايست انذار خود را از قوم و بوم خود آغاز مي‌كرد ( نك : انعام /6/ 92 ) ، از آغاز پيامي جهان شمول بود ( يوسف / 12/ 104 ) . در برخورد با آداب و رسوم مردمان عرب ، اگر چه قرآن در مقام ستيز با مظاهر ناپسند آن بر آمده، و مثلاً حميت اعراب پيش از اسلام را « حميه الجاهليه » خوانده است ( نك : فتح / 48 / 26 ) ، اما در برخورد با رسوم پسنديده و گاه مبتني بر تعاليم آسماني ، نقش اسلام جهت بخشي توحيدي و تصحيح انحرافها بود .

منبع : www.aviny.com



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : دو شنبه 9 بهمن 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» فرا رسیدن هفته وحدت بر تمام مسلمانان جهان مبارک باد



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : جمعه 6 بهمن 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» روز امامت امام زمان(عج) دقیقا چه روزی است؟

روز امامت امام زمان(عج) دقیقا چه روزی است؟

 


تعیین امامت امامان دوازده گانه از طرف خداوند متعال بوده است . چرا که مسأله امامت یک مسأله الهی است و جانشین پیامبر(صلی الله علیه و آله) باید از طریق وحی به پیامبر(صلی الله علیه و آله) تعیین گردد، امام یک رهبر عادی نیست...

 


ظهور

امروز روز نهم ماه ربیع الاول است، روزی که با عنوان روز به امامت رسیدن آقا امام زمان (عج) جشن گرفته می شود.

می خواهیم بررسی کنیم که دقیقا تاریخ به امامت رسیدن ایشان چه زمانی بوده است ؟ و بزرگ داشت روز نهم ربیع چگونه است ؟

 به کتب روایی که مراجعه می کنیم می بینیم که آغاز امامت امام زمان (عج) مقارن است با شهادت امام حسن عسکری علیه السلام ،یعنی به محض شهادت امام حسن عسکری امام بعد به امامت می رسند و شهادت ایشان نقطه آغاز امامت حضرت مهدی عج می باشد.(أصول الكافی / ترجمه كمره‏اى، ج‏2، 871)

و عده ای هم معتقدند که روز شهادت امام حسن عسکری علیه السلام روز نهم ربیع الاول است که این قول مشهور نیست . و در این منابع هم همان روز شهادت امام حسن عسکری علیه السلام را روز آغاز امامت امام زمان عج می دانند. ( الغیبة( للنعمانی) / ترجمه فهرى، متن، ص: 197) 

 

چرا روز نهم ربیع را جشن می گیریم؟

قبل از پاسخ باید به این نکته بسیار مهم اشاره کنیم که تعیین امامت امامان دوازده گانه از طرف خداوند متعال بوده است . چرا که مسأله امامت یک مسأله الهی است و جانشین پیامبر(صلی الله علیه و آله) باید از طریق وحی به پیامبر(صلی الله علیه و آله) تعیین گردد، امام یک رهبر عادی نیست که فقط به اداره کشور و حفظ مرزهای آن بپردازد، بلکه وی علاوه بر این وظیفه، وظایف خطیر دیگری مانند تفسیر قرآن، بیان احکام، پاسخگویی به سوالات اعتقادی مردم، و جلوگیری از هر نوع انحراف در عقیده و تحریف در شریعت دارد. و انجام این وظایف خطیر در گرو داشتن علمی گسترده و خطا ناپذیر است. و افراد عادی چنانچه متصدی این گونه امور گردند، از خطا و اشتباه مصون نخواهند بود.

در هنگام وفات پیغمبر از وى پرسیدم اگر شما از دنیا رفتى به كه رجوع كنیم؟ پیغمبر اشاره كردند به طرف على بن ابى طالب و فرمودند: وى با حق است و حق هم با او میباشد، بعد از او هم یازده نفر امام خواهند آمد كه اطاعت آنان واجب است، همان گونه كه اطاعت از من واجب می باشد

با توجه به این مطلب شناخت امام(علیه السلام) از دو راه امکان پذیر است:

الف: پیامبر(صلی الله علیه و آله)  به فرمان خدا بر امامت امام معین تصریح کند.

که پیامبر اکرم در مواضع مختلف به امامت امامان دوازده گانه اشاره کرده اند و منابع شیعه و سنی به تفصیل نقل کردند .

به عنوان مثال : عبایة بن ربعى از ابن عباس روایت كرده كه وى گفت: در هنگام وفات پیغمبر از وى پرسیدم اگر شما از دنیا رفتى به كه رجوع كنیم؟ پیغمبر اشاره كردند به طرف على بن ابى طالب و فرمودند: وى با حق است و حق هم با او میباشد، بعد از او هم یازده نفر امام خواهند آمد كه اطاعت آنان واجب است، همان گونه كه اطاعت از من واجب می باشد. (زندگانى چهارده معصوم علیهم السلام / ترجمه إعلام الورى، ص: 502)

حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود: جانشینان و اوصیاء من كه پس از من در میان مردم حجت‏هاى پروردگار هستند دوازده نفر می باشند، اول آنها برادرم هست و آخرین آنان هم پسرم خواهد بود، عرض كردند: یا رسول اللَّه برادرت كیست؟ فرمود: على بن ابى طالب، عرض كردند: فرزندت كدام است؟ فرمود فرزندم مهدى است كه خداوند به وسیله او دنیا را پر از عدل و داد می كند پس از این كه از ظلم و ستم پر شده باشد. (زندگانى چهارده معصوم علیهم السلام / ترجمه إعلام الورى، متن،511)  

 

ب: امام پیشین بر امامت امام بعدی تصریح کند.

امامت پیشوایان دوازده گانه شیعه از هر دو راه ثابت شده است. هم پیامبر(صلی الله علیه  و آله) طبق روایات بر امامت آنان تصریح کرده است، و هم هر یک از ائمه(علیهم السلام)، امام بعد از خویش را معرفی نموده است. (صحیح البخاری، ج 9، ص 81، باب الاستخلاف/ صحیح مسلم، ج 6، ص 3 کتاب الأماره/ مسند احمد، ج 5، ص 86 و 108/ مستدرک الحاکم، ج 3، ص 18/بحارالانوار، ج36، ص 266.)  

شایسته است که در این روز برای سلامتی امام زمان علیه السلام و تعجیل در فرج ایشان دعا کنیم ،و با امام خود تجدید بیعتی داشته باشیم در اعتلای اسلام و عمل به وظایف مسلمانیمان

با توجه به ادله ای که بیان کردیم به این نتیجه می رسیم که امامت امام زمان چون سایر امامان علیهم السلام یک امر انتصابی از طرف خداوند متعال بوده است و مثل سایر امامان به امامت رسیدن ایشان هم مقارن با شهادت امام پیش از خود بوده است.  به عبارت دیگر امامت ودیعه ای الهی است در دست یک امام که هنگام عروج به جوار باری تعالی آن را به امام بعد از خود می سپارد بدون هیچ فاصله و انقطاع زمانی حتی یک لحظه.

 

اما چرا ما روز بعد از آن را به عنوان روز آغاز امامت ایشان جشن می گیریم ؟

این به آن خاطر است که رعایت شأن همه ائمه هدی علیهم السلام بر همگان واجب است روز شهادت امام حسن عسکری روز عزای همه شیعیان جهان است ،و همگان در این روز که روز عزای اهل بیت علیهم السلام است باید عزادار باشند .

و روز پس از آن را به عنوان روز یادآوری و بزرگداشتی برای مقام امام حیّ و حاضر خود جشن می گیریم تا گونه ای خاکساری و سپاس باشد به درگاه خداوند متعال به پاس نعمت بزرگ امامت ،واسطه فیض رحمت و روح جهان هستی ،

و شایسته است که در این روز برای سلامتی امام زمان علیه السلام و تعجیل در فرج ایشان دعا کنیم ،و با امام خود تجدید بیعتی داشته باشیم در اعتلای اسلام و عمل به وظایف مسلمانیمان .

و دست شستن از یک سری اعمال ناشایست و نه در خور پیروان امامان رحمت و هدایت ، که تخم تفرقه می افشاند،و باعث کدورت می شود .

فاطمه محمدی بیده

بخش اعتقادات تبیان

منبع :www.tebyan.net



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : دو شنبه 2 بهمن 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» سالروز به امامت رسیدن حضرت مهدی (عج) بر تمام شیعیان مبارک باد



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : دو شنبه 2 بهمن 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» شهادت امام حسن عسکری (ع)بر تمام شیعیان جهان تسلیت باد.



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» ثمره نهضت کربلا چه بود

ثمره نهضت کربلا چه بود

شهادت مظلومانه سيد الشهدا و يارانش در كربلا،تأثير بيدارگر و حركت آفرين داشت و خونى تازه در رگهاى جامعه اسلامى دواند و جو نامطلوب را شكست و امتدادهاى آن حماسه،در طول تاريخ،جاودانه ماند.حتى در همان سفر اسارت اهل بيت نيز تأثيرات سياسى اين حادثه در انديشه‏هاى مردم آشكار شد.گروهى از اسرا را كه به شام مى‏بردند، چون به تكريت رسيدند،مسيحيان آنجا در كليساها جمع شدند و به نشان اندوه بر كشته شدن حسين«ع»،ناقوس نواختند و نگذاشتند آن سربازان وارد آنجا شوند.به شهر«لينا»نيز رسيدند.مردم آنجا همگى گرد آمدند و بر حسين و دودمانش سلام و درود فرستادند و امويان را لعن كردند و سربازان را از آنجا بيرون كردند.چون خبر يافتند كه مردم«جهينه»هم جمع شدند تا با سربازان بجنگند وارد آن نشدند.به قلعه«كفر طاب»رفتند،به آنجا نيز راهشان ندادند.به حمس كه وارد شدند،مردم تظاهرات كردند و شعار دادند:«اكفرا بعد ايمان و ضلالا بعد هدى؟»و با آنان درگير شدند و تعدادى را كشتند.(1)

 

برخى از تأثيرات حماسه عاشورا از اين قرار است:

1ـ قطع نفوذ دينى بنى اميه بر افكار مردم‏

2ـ احساس گناه و شرمسارى در جامعه،بخاطر يارى نكردن حق و كوتاهى در اداى تكليف‏

 

3ـ فرو ريختن ترسها و رعبها از اقدام و قيام بر ضد ستم‏

4ـ رسوايى يزيديان و حزب حاكم اموى‏

5ـ بيدارى روح مبارزه در مردم‏

6ـ تقويت و رشد انگيزه‏هاى مبارزاتى انقلابيون‏

7ـ پديد آمدن مكتب جديد اخلاقى و انسانى(ارزشهاى نوين عاشورايى و حسينى)

8ـ پديد آمدن انقلابهاى متعدد با الهام از حماسه كربلا

9ـ الهام بخشى عاشورا به همه نهضتهاى رهايى بخش و حركتهاى انقلابى تاريخ‏

10ـ تبديل شدن«كربلا»به دانشگاه عشق و ايمان و جهاد و شهادت،براى نسلهاى انقلابى شيعه‏

11ـبه وجود آمدن پايگاه نيرومند و عميق و گسترده تبليغى و سازندگى در طول تاريخ،بر محور شخصيت و شهادت سيد الشهدا«ع»

از نهضتهاى شيعى پس از عاشورا،مى‏توان«انقلاب توابين»،«انقلاب مدينه»،«قيام مختار»،«قيام زيد»،و...حركتهاى ديگر را نام برد. تأثير حماسه عاشورا را در انقلابهاى بزرگى كه در طول تاريخ،بر ضد ستم انجام گرفته،چه در عراق و ايران و چه در كشورهاى ديگر،نبايد از ياد برد.

«فرهنگ شهادت»و انگيزه جهاد و جانبازى كه در انقلاب اسلامى ايران و هشت سال دفاع مقدس در جبهه‏ها جلوه‏گر بود،گوشه‏اى از اين تأثير پذيرى است.شعار«نهضت ما حسينيه،رهبر ما خمينيه»كه در مبارزات ملت مسلمان ايران بر ضد طاغوت طنين افكن بود و نيز شور حسينى جبهه‏هاى رزم ايران،گواه روشن تأثير گذارى كربلا در قرنها پس از آن حماسه مقدس است.

 

يكى از نويسندگان محقق، نتايج نهضت كربلا را عبارت مى‏داند از:

1ـ پيروزى مسأله اسلام و حفظ آن از نابودى‏

2ـ هزيمت امويان از عرصه فكرى مسلمين‏

3ـ شناخت اهل بيت بعنوان نمونه‏هاى پيشوايى امت‏

4ـ تمركز شيعه از بعد اعتقادى بر محور امامت‏

5ـ وحدت صفوف شيعه در جبهه مبارزه‏

6ـ ايجاد حس اجتماعى در مردم‏

7ـ شكوفايى موهبتهاى ادبى و پديد آمدن ادبيات عاشورايى

8ـ منابر وعظ و ارشاد،به عنوان وسيله آگاهانيدن مردم‏

9ـ تداوم انقلاب بصورت زمينه سازى نهضتهاى پس از عاشورا(2) حادثه كربلا،گشاينده جبهه اعتراض عليه حكومت امويان و سپس عباسيان شد،چه به صورت فردى كه روحهاى بزرگ را به عصيان و افشاگرى واداشت،و چه به شكل مبارزه‏هاى گروهى و قيامهاى عمومى در شهرى خاص يا منطقه‏اى وسيع.(3)

خون او تفسير اين اسرار كرد                  ملت خوابيده را بيدار كرد(4)

 پى‏نوشتها

1-      عاشورا فى الأدب العاملى المعاصر،ص 54 به نقل از منتخب طريحى و مقتل ابى مخنف.

2-      براى تفصيل آن ر.ك:«حياة الامام الحسين»،باقر شريف القرشى،ج 3،ص 436،(معطيات الثورة) .

3-      در اين زمينه‏ها ر.ك:«الانتفاضات الشيعيه»،هاشم معروف الحسنى،«امامان و جنبشهاى مكتبى»،محمد تقى مدرسى.

4-      كليات اقبال لاهورى،ص .75

منبع : www.ashoora.ir



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : شنبه 30 دی 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» چاره بلا با زيارت عاشورا

چاره بلا با زيارت عاشورا


علاّمه بزرگوار حضرت آقاى شيخ حسن فريد گلپايگانى كه از علماى طراز اول تهران هستند از استاد خود مرحوم آيت اللّه حاج شيخ عبدالكريم يزدى حائرى اعلى اللّه مقامه نقل نمود كه فرمود: اوقاتى كه در سامرا مشغول تحصيل علوم دينى بودم ، وقتى اهالى سامرا به بيمارى وبا و طاعون مبتلا شدند و همه روز عده اى مى مردند.
روزى در منزل استادم مرحوم سيد محمد فشاركى اعلى اللّه مقامه جمعى از اهل علم بودند ناگاه مرحوم آقاى ميرزاى محمد تقى شيرازى رحمة اللّه عليه - كه در مقام علمى مانند مرحوم فشاركى بود تشريف آوردند و صحبت از بيمارى وبا شد كه همه در معرض خطر مرگ هستند.
مرحوم ميرزا فرمود: اگر من حكمى بكنم آيا لازم است انجام شود يا نه ؟ همه اهل مجلس تصديق نمودند كه بلى .

 

 


سپس فرمود: من حكم مى كنم كه شيعيان ساكن سامرا از امروز تا ده روز همه مشغول خواندن زيارت عاشورا شوند و ثواب آن را هديه روح شريف نرجس خاتون والده ماجده حضرت حجة بن الحسن عليه السلام نمايند تا اين بلا از آنان دور شود. اهل مجلس اين حكم را به تمام شيعيان رساندند و همه مشغول زيارت عاشورا شدند.
از فردا تلف شدن شيعه موقوف شد ولى همه روزه عده اى از سنى ها مى مردند به طورى كه بر همه آشكار گرديد.

برخى از سنى ها از آشنايانشان از شيعه پرسيدند سبب اينكه ديگر از شما كسى تلف نمى شود چيست ؟ به آنها گفته بودند زيارت عاشورا. آنها هم مشغول شدند و بلا از آنها هم برطرف گرديد.
جناب آقاى فريد سلمه اللّه تعالى فرمودند: وقتى گرفتارى سختى برايم پيش آمد فرمايش آن مرحوم به يادم آمد از روز اول محرم سرگرم زيارت عاشورا شدم روز هشتم به طور خارق العاده برايم فرج شد.
شكى نيست كه مقام ميرزاى شيرازى از اين بالاتر است كه پيش خود چيزى بگويد و چون اين توسل يعنى خواندن زيارت عاشورا تا ده روز در روايتى از معصوم نرسيده است شايد آن بزرگوار به وسيله رؤ ياى صادقه يا مكاشفه يا مشاهده امام عليه السلام چنين دستورى داده بود و مؤ ثر هم واقع شده است .
مرحوم حاج شيخ محمد باقر شيخ الاسلام نقل نمود كه : در كربلا ايام عاشورا در خانه مرحوم ميرزاى شيرازى روضه خوانى بود و روز عاشورا به اتفاق طلاب و علما به حرم حضرت سيدالشهدا عليه السلام و حضرت ابالفضل العباس عليه السلام مى رفتند و عزادارى مى نمودند و عادت ميرزا اين بود كه هر روز در غرفه خود زيارت عاشورا مى خواند، سپس پايين مى آمد و در مجلس عزا شركت مى نمود؛ روزى خودم حاضر بودم كه پيش از موسم آمدن ميرزا ناگاه با حالت غير عادى پريشان و نالان از پله هاى غرفه به زير آمد و داخل مسجد شد و مى فرمود: امروز بايد از مصيبت عطش حضرت سيدالشهدا عليه السلام بگوييد و عزادارى كنيد. تمام اهل مجلس منقلب شدند و بعضى حالت بى خودى عارضشان شد، سپس با همان حالت به اتفاق ميرزا به صحن شريف و حرم مقدس مشرف شديم گويا ميرزا مأ مور به تذكر شده بود. بالجمله هر كس زيارت عاشورا را يك روز يا ده روز يا چهل روز به قصد توسل به حضرت سيدالشهدا عليه السلام (نه به قصد ورود از معصوم ) بخواند البته صحيح و مؤ ثر خواهد بود و اشخاص بى شمارى بدين وسيله به مقاصد مهم خود رسيده اند.
مرحوم ميرزا محمد تقى شيرازى در سنه 1338 در كربلا وفات و در جنوب شرقى صحن شريف مدفون گرديد

 پاورقي
داستانهاى شگفت ، شهيد محراب دستغيب شيرازى : ص 271. شيفتگان حضرت مهدى ، رجائى خراسانى : ص 152. كرامات امام حسين ، مصطفى محمدى اهوازى : ص 23. زبدة الحكايات ، عبدالمحمد لواسانى : ص 224. الكلام يحر الكلام ، سيد احمد زنجانى : ص 55.

منبع : www.ashoora.ir



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» به خاطر غبار زوار كربلا نسوخت

به خاطر غبار زوار كربلا نسوخت


جمال الدين الخليعي موصلي پدر او حاكم موصل و ناصبي و يكي از دشمنان اهل بيت (عليهم السلام ) بود، مادرش هم ناصبيه بود چون پسري برايش متولد نمي شد به مقتضاي عقيده فاسد خودش نذر كرد كه اگر خداي تعالي به او پسري عطا كند به شكرانه او پسر را سر راه زوارهاي حضرت اباعبداللّه (ع) بفرستد تا زوارها از شام و جبل عامل كه مي آيند و عبور آنها به موصل مي شود آنها را به قتل برساند.

 

 


بعد از مدتي جمال الدين متولد مي شود چون به حدّ جواني رسيد مادرش او را از نذر خود با خبر مي كند لاجرم با مادرش از عقب زواريكه از موصل عبور كرده بودند رفت .

چون به مسيب رسيد، ديد زوار از جسر عبور كرده اند همان جا توقف كرد تا هنگامي كه مراجعت كردند آنها را به قتل برساند. در كناري كمين كرده بود كه در همين حال خوابش برد در عالم رؤ يا ديد قيامت شده ملائكه آمدند او را گرفتند و در آتش انداختند آتش او را نسوزاند وبه او اثر نكرد.
ملك جهنم خطاب كرد به آتش ، چرا او را نمي سوزاني ؟
آتش گفت : غبار (زوّار) كربلا به او نشسته است ، او را بيرون آوردند، شستشويش دادند دو باره او را در آتش انداختند باز آتش او را نسوزاند. ملك گفت : چرا ديگر او را نمي سوزاني ؟ آتش گفت : شما ظاهر او را شستيد اما غبار داخل درجوف او شده ! از خواب بيدار شد و از آن عقيده فاسد برگشت و مذهب تشيع را اختيار كرد و مشغول مداحي حضرت اميرالمؤ منين (ع) شد و بعضي مي نويسند آمد كربلا و بعضي شعراء به او اين شعر را نسبت داده اند.
اِذا شِئْتَ النَّجاةَ فَزُرْ حُسَيْنا لِكَيْ تَلْقي اِلا لَه قَريرَ عَيْنِ فَاِنَّ النّارَ لَيْسَ تَمُسُّ جِسْما عَلَيْهِ غُبارُ زُوّارِ الْحُسَيْنِ
يعني اگر نجات از آتش مي خواهي پس زيارت كن آقا امام حسين (ع) را زيرا غبار زوار حسين (ع) بر او نشسته باشد. (1)

پاورقي
1- دين ما علماي ما، 154

 منبع : www.ashoora.ir



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : دو شنبه 25 دی 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» شهادت امام رضا (ع) بر همه ی شیعیان جهان تسلیت باد



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : جمعه 22 دی 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» رحلت حضرت محمد (ص) بر تمامی مسلمانان ایران و جهان تسلیت باد.



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : پنج شنبه 21 دی 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» پليس بي ادب

پليس بي ادب


آقاي حاج سيد اسماعيل هاشمي  نقل مي كند:
در زمان حاج شيخ عبدالكريم حائري  (رضوان الله تعالي عليه ) و داستان بي حجابي رضاخان قُلدر، دو تا پاسبان بودند كه خيلي اذيت مي كردند.

 

 


روزي زني با روسري از خانه بيرون مي آيد، يكي از اين پليسها او را تعقيب مي كند، آن زن هر چه او را قسم مي دهد و حضرت اباالفضل (ع) را شفيع قرار مي دهد در او اثر نمي بخشد. بلكه آن بي حيا توهين هم مي كند كه اگر اباالفضل كاري از او ساخته مي شد نمي گذاشت دستهاي او ... همان روز بحمام مي رود و دلش درد مي گيرد، معالجات اثر نمي كند و بدرك مي رسد. غسّال گفته بود: ديدم ، مثل اينكه سيلي به صورتش خورده شده باشد صورتش سياه شده بود.


پليس ديگر شقاوت بيشتري داشت ، گاهي وارد خانه ها مي شد و زنها را از خانه بيرون مي آورد و روسري از آنها برمي داشت .
زني او را به حضرت اباالفضل (ع) قسم مي دهد كه اذيت نكن ، در جواب مي گويد: اگر حضرت كاري از او ساخته مي شد.... زن ناراحت مي شود و نفرين مي كند: حضرت عباس جزايت را بدهد. همان شب مامؤ ريت پيدا مي كند.
كشيك بازار شود.
وقتي مي خواسته از سوراخ درب اطاق نگهباني نگاهي به بازار كند. دستي به پشت گردن او مي خورد و از اطاق بازار پائين مي افتد و به درك مي رسد.
  روز بعد براي خوشحالي ، تمام بازار را چراغاني مي كنند . (1) 

 

 پاورقي
1- (حضرت اباالفضل مظهر كمالات و كرامات ، ص 447)

منبع : www.ashoora.ir



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : سه شنبه 5 دی 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» توسل به حضرت سيدالشهداء (ع )

توسل به حضرت سيدالشهداء (ع )


در موقعي كه سرپرستي حوزه علميه اراك رابه عهده داشتند براي حضرت آية اللّه حاج مصطفي اراكي نقل فرموده بودند.
هنگامي كه من در كربلا بودم شبي كه شب سه شنبه بود در خواب ديدم شخصي به من گفت :
شيخ عبدالكريم كارهايت را انجام بده سه روز ديگر خواهي مرد.

 

 


من از خواب بيدار شدم و متحير بودم گفتم : البته خواب است و ممكن است تعبير نداشته باشد.
روز سه شنبه و چهارشنبه مشغول درس و بحث بودم تا خواب از خاطرم رفت روز پنج شنبه كه تعطيل بود با بعضي از رفقاء به طرف باغ مرحوم سيد جواد رفتيم در آنجا قدري گردش و مباحثه علمي نموديم تا ظهر شد ناهار را همانجا صرف كرديم پس از ناهار ساعتي خوابيديم .

در همين موقع لرزه شديدي مرا گرفت رفقاء آنچه عبا و روانداز داشتم روي من انداختند ولي همچنان بدنم لرزه داشت و در ميان آتش تب افتاده بودم حس كردم كه حالم بسيار وخيم است به رفقا گفتم مرا به منزلم برسانيد آنها وسيله اي فراهم كرده و زود مرا به شهر كربلا آوردند و به منزلم رساندند در منزل بي حال و بي حس افتاده بودم بسيار حالم دگر گون شد در اين ميان به ياد خواب سه شب پيش افتادم علائم مرگ را مشاهده كردم با در نظر گرفتن خواب احساس آخر عمر كردم .
ناگهان ديدم دو نفر ظاهر شدند و در طرف راست و چپ من نشستند وبه همديگر نگاه مي كردند و گفتند:
اجل اين مرد رسيده مشغول قبض روحش شويم .
در همين حال با توجه عميق قلبي به ساحت مقدس حضرت اباعبداللّه (ع) متوسل شدم و عرض كردم :
اي حسين عزيز دستم خالي است كاري نكردم و زادي تهيه ننموده ام شما را به حق مادرتان زهرا (عليهاالسلام ) از من شفاعت كنيد كه خدا مرگ مرا تاءخير اندازد تا فكري به حال خود نمايم .
بلافاصه پس از توسل ديدم شخصي نزد آن دو نفر كه مي خواستند مرا قبض روح كنند آمد و گفت : حضرت سيدالشهداء (ع ) فرمودند:
شيخ عبدالكريم به ما توسل كرده و ما هم در پيشگاه خدا از او شفاعت كرديم كه عمرش را تاءخير اندازد.
خداوند اجابت فرموده بنابر اين شما روح او را قبض نكنيد در اين موقع آن دو نفر به هم نگاه كردند و به آن شخص گفتند:
سَمْعا وَ طاعَةً سپس ديدم آن دو نفر و فرستاده امام حسين (ع) (سه نفري) صعود كردند و رفتند.
در اين موقع احساس سلامتي كردم صداي گريه و زاري شنيدم كه بستگانم به سر و صورت مي زدند آهسته دستم را حركت دادم و چشمم را گشودم ديدم چشمم را بسته اند و به رويم چيزي كشيده اند خواستم پايم راجمع كنم ملتفت شدم كه شستم (انگشت بزرگ پايم ) را بسته اند.
دستم را براي برداشتن چيزي بلند كردم شنيدم مي گويند ساكت شويد گريه نكنيد كه بدن حركت دارد آرام شدند رواندازي كه بر روي من انداخته بودند برداشتند و چشمم را گشودند و پايم را فوري باز كردند، با دست اشاره به دهانم كردم كه به من آب بدهند آب به دهانم ريختند كم كم از جا برخاستم و نشستم .
تا پانزده روز ضعف و كسالت داشتم و به حمداللّه از آن حالت به كلي خوب شدم اين موهبت به بركت مولايم آقا سيدالشهداء(ع ) بود آري بخدا. (1)

منبع : www.ashoora.ir



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : سه شنبه 5 دی 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» پرده اي در مقابل چشم مأمور

پرده اي در مقابل چشم مأمور


عالم پرهيزگار حاج شيخ علي تاکي شهرضايي در دهه ي محرم سال 1322 اين قضيه را نقل فرمودند:
سالي بنده در فصل زمستان، در مشهد مقدس بودم و به حضرت امام رضا عليه السلام عرض کردم که من خيلي به زيارت امام حسين عليه السلام مشتاق شده ام و فکر مي کنم اگر به کربلا نروم مريض مي شوم و از شما تقاضاي گذرنامه دارم! در آن زمان فقد يکصد و هفده تومان پول داشتم و گذرنامه نيز نداشتم. و نمي دانستم چگونه بايد به کربلا بروم.

 

 


بالاخره به خرمشهر آمدم، سيد رضا رضواني برايم يک مکان در کشتي به مبلغ پانزده تومان کرايه کرد و نمي دانست که من مي خواهم بدون گذرنامه و به صورت قاچاق به کربلا بروم! عده ي ديگري در کشتي بودند همه داراي گذرنامه بودند. جايي در وسط آب يک شرطي آمد و ما يک فلس در دست او گذاشتيم و رد شديم.

وقتي به بصره رسيديم. براي گرفتن بليط قطار اقدام کردم، اما چون نزديک اربعين و موقع ازدحام زوار بود، نتوانستم بليط تهيه کنم و مجبور شدم به مسافرخانه ي سيد علي حکاک بروم. در مسافرخانه اتاقي گرفتم و در اتاق رفتم و خوابيدم.
همين که به خواب رفتم، ناگاهان بيدار شدم و ديدم شخصي بالاي سرم ايستاده است و مي گويد: شما بليط مي خواستيد! بلند شويد و اثاثيه را جمع کنيد. در اين هنگام يک بليط قطار به من داد و ظاهرا پول آن را هم نگرفت و گفت: زود جمع کن و برو!
من اثاثيه را جمع کردم و به دوش گرفتم، لحاف و وسائل را در چادر خوابي پيچيده بودم و بر دوش گرفته بودم و يقينا هر کس مرا مي ديد، مي فهميد که ايراني هستم.
هنگامي که مي خواستيم به قطار وارد بشويم بايد تک تک به اتاقي که مأمور کنترل گذرنامه در آن بود وارد مي شديم و از طرف ديگر اتاق خارج مي شديم و به طرف قطار مي رفتيم. هنگامي که به اتاق رسيدم، متوجه شدم که هيچ مسافري در اتاق نيست و من بايد به تنهايي وارد اتاق شوم و گذرنامه را به شرطه نشان دهم و سپس از اتاق خارج شوم. اما من چون گذرنامه نداشتم، متحير شدم. ناگهان ملهم شدم که «يا امام حسين عليه السلام» و «يا اباالفضل عليه السلام» بگويم و رد شوم.
پس اين دو اسم مبارک را پيوسته بر زبان مي آوردم و در حالي که اثاثيه را بر دوش گرفته بودم، وارد اتاق شدم و از طرف ديگر خارج شدم! اما گويا در مقابل چشم آن مأمور پرده اي کشيده شده بود و مرا نمي ديد! هيچ واکنشي نسبت به من نشان نداد و من رد شدم. تا کربلا نيز کسي از ما گذرنامه نخواست.
بالاخره به کربلا رسيديم و در کربلا نيز چون به نجاري و چوب بري وارد بودم، سقف خانه ي رئيس کنسولگري ايران را درست کردم و او با ما آشنا شد و فرمان داد که به من گذرنامه بدهند. و پس از آن، گذرنامه را به شيخ حسين شاهرودي دادم و برايم «کارت اقامت» گرفت، و از آن روز به بعد، ما در عراق اقامت کرديم.

 منبع : www.ashoora.ir


نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : سه شنبه 28 آذر 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» مشخصات و تاریخچه مرقد امام حسین

اگر چه قبر حقيقى سيدالشهدا (ع) در دلها و قلبهاست كه بناى آن از دوران كودكى در سرزمين دل شيعيان و عاشقانش گذارده شد؛ اما مرقد شريف آن حضرت همواره از آثار و بركات متعددى برخوردار بوده است . 

ضريح مقدس و حرم مطهر امام حسين (ع) يادگارى از جان نثارى و فداكارى او و يارانش در راه خدا مى‏باشد. مرقدى كه جاى عترت آدميان براى ابد و دوام خواهد بود، و سزاوار است كه اين بارگاه شريف و غم‏انگيز و شور آفرين، همواره زيارتگاه مردم جهان شده و انسانها ، فداكارى و عشق و صفا را از خفتگان اين مرقدهاى شريف ، سرمشق گيرند.

 

حرم حسين كعبه دلهاست . و اين كعبه طوافگاه زائران و قبله اميدواران و دارالشفاى دردمندان و پناهگاه توبه كنندگان و گنهكاران است.

آرى، عاشقان كويش و دلباختگان رويش ، پروانه‏وار خود را در اطراف ضريح مطهرش گردانيده و به آتش عشق و محبت او، پر و بال خويش را مى‏سوزانند و اشك شوق و اشتياق بر چهره و رخسار مى‏افشانند، و بر مظلومى و مصيبتهاى او و خاندانش ناله سر مى‏دهند براستى «اين چه شمعى است كه جانها همه پروانه اوست».

 

برگرد حريم تو ، كه دست طلب ماست‏

چون دامن شمعى است، كه پروانه بگيرد

فضل و شرافت كربلا و مرقد مطهر سيدالشهدا (ع) چنان است كه امام صادق (ع) فرمود: «قبر ابى عبدالله الحسين (ع) از آن روزى كه در آنجا دفن شد، باغى از باغهاى بهشتى است» (1).

با ذكر اين مختصر ، شايسته است جهت آگاهى و آشنايى با چگونگى حرم و مرقد شريف امام حسين (ع) و تحولات عمارت شريف ، مطالبى به طور اجمال ذكر گردد.

محل دفن آن حضرت كه همان گودال قتلگاه است ، اكنون داراى سقفى است كه روى آن صندوق مبارك نهاده شده و روى صندوق ، ضريح در ميان روضه منوره ، و روضه نيز در بين مسجد (مسجد بالا سر و مسجد پشت سر) و در طرف پايين پا در زاويه روضه قبور شهدا مى‏باشد اين مجموعه هم اكنون حرم امام حسين (ع) را تشكيل مى‏دهد، و حرم نيز ميان رواق و رواق در وسط صحن و صحن محور آبادانى زمين كربلا بوده و مى‏باشد.

 

ضريح مقدس در وسط واقع است و از نقره خالص ساخته شده كه در پيش روى آن با طلا و به خط نسخ نوشته شده: «ولا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون»، و در بالاى سر، «آيه نور» نوشته شده است .

 

صحن مطهر حسين (ع) داراى هفت باب است كه عبارتنداز:

1- باب قبله كه ساعتى بر فراز آن نصب است ،

2- باب قاضى الحاجات

3- باب زينبيه كه در حدود تل زينبيه قرار دارد

4- باب سلطانى

5- باب بازار بزازها

6- باب سدره كه در شمال صحن بوده و به بازار و اطراف راه دارد

7- باب صافى كه به درب بين الحرمين نيز معروف است.

 

تاریخچه :

از اخبار چنين بر مى‏آيد كه بارگاه حسينى هفت مرتبه - به غير از عمارت موجود - بنا نهاده شده است .

عمارت اول: بارگاه سيدالشهدا (ع) پس از ساختن قبر شريف آن حضرت براى اولين بار در دوران بنى اميه بنا گرديد ، اخبار و روايات بسيارى آمده كه در زمان بنى اميه سقفى بر روى مزار امام و مسجدى (ظاهراً توسط بنى اسد) نزديك آن ساخته شد و تا زمان هارون الرشيد (سال 193 ) همچنان باقى بود.

عمارت دوم : بعد از تخريب مرقد شريف ، توسط هارون ، در زمان مأمون خليفه عباسى، عمارت دوم بنا شد، و تا سال 232 باقى بود .

اما از آن سال تا سال 247 متوكل چهار بار امر به خرابى و انهدام قبر كرد، و اوقاف حاير مبارك را برد و ذخاير آن را تاراج كرد.

عمارت سوم : سومين بار مرقد مطهر امام به دست «منتصر» تجديد بنا شد، و تا سال 273 باقى بود.

عمارت چهارم : تجديد بناى مرقد امام براى چهارمين بار به دست محمد بن زيد بن حسن بن محمد بن اسماعيل بن زيد بن على بن الحسين بن على بن ابيطالب ، ملقب به «داعى صغير» پادشاه طبرستان انجام گرفت.

عمارت پنجم : بناى عضد الدوله ديلمى بود، كه در سال 369 بنا شد، و در زمان او بود كه رواقى به دست عمران بن شاهين معروف به «رواق عمران» در حاير حسين ساخته شد.

عمارت ششم : ششمين بار بارگاه حسين به دست حسن بن مفضل بن سهلان ابومحمد رامهرمزى ، وزير سلطان الدوله ديلمى نوسازى شد.

عمارت هفتم : عمارت موجود است كه در سال 767 بعد از سرنگونى دولت آل بويه به سال 310 به دستور سلطان اويس ايلخانى ساخته شد، و در سال 786 فرزندش احمد بن اويس در تكميل آن كوشيد و تاريخ آن در بالاى محراب و نزديك سر شريف آن حضرت نگاشته شده است . (2)

 

پی نوشتها :

1- سيرهء امامان (ترجمهء اعيان الشيعه ), علامه سيد محسن امين , ص 220ـ و زندگانى چهارده معصوم ,
عمادزاده , ج 2 ص 137
2- وسائل الشيعه , شيخ حر عاملى , ج 10 ص 323

منبع:www.ashoora.ir



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : جمعه 24 آذر 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» اي باد حيا نمي كني؟

مجلس عزاداري توي مدرسه بر پا كرده بودند و مرحوم حاج ميرزا رضاي همداني  (كه يكي از علماي با اخلاص بوده ) در آنجا منبر مي رود در آن فصل باد و باران و آفتاب و ابر با هم توام بود. يك روز وقتي كه حاج ميرزا بالاي منبر مشغول سخنراني مي گردد و بعد از آن روضه حضرت اباالفضل (ع ) را مي خواند، ناگهان هوا طوفاني شد و باد شديدي آمد كه بر اثر آن باد و طوفان چادري كه روي حياط انداخته بودند به حركت در آورد و هر دقيقه باد شديدتر مي شد و سر و صدا راه انداخته بود.

 

 


  اين مرد بزرگ وقتي اين سر و صداها و اين صحنه را مي بيند دستش را از زير عبا در مي آورد و دو زانو مؤ دب روي منبر مي نشيند و با انگشت سبابه اشاره به باد مي كند و مي فرمايد:

اي باد حياء نمي كني و خجالت نمي كشي ؟! چقدر ياغي و سركش شده اي ؟
مگر نمي بيني و نمي شنوي كه من مشغول ذكر مصيبت آقايم قمربني هاشم حضرت عباس (ع ) هستم .
  آن باد شديدي كه برخاسته بود و مي خواست چادر با آن عظمت را از بيخ و بن بكند،  آرام و ساكت شد و ايشان با كمال آرامش روضه حضرت را خواند. 
وقتي كه روضه حضرت اباالفضل (ع ) تمام شد و از منبر پائين آمد دوباره طوفان شديدي برخاست و چادر و پوشش را پاره پاره نمود.

 منبع:www.ashoora.ir



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : پنج شنبه 23 آذر 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» کرامت باب الحوائج عباس(ع)

 حاج شيخ مرتضي آشتياني  رضوان الله تعالي عليه فرمود:
كه حجة الاسلام حاج ميرزا حسين خليلي طهراني  اعلي الله مقاله فرمود:
خبر داد ما را شيخ جليل و رفيق نبيل كه با همديگر سر درس صاحب جواهر رضوان الله تعالي عليه حاضر مي شديم .
يكي از تجار كه رئيس خانواده الكبّه  بود، پسر جوان و خوش صورت و مؤ دبي داشت ، والده اش علوّيه محترمه همين يك پسر را داشتند كه اين هم مريض مي شود، بقدري مرضش سخت مي شود كه به حال مرگ و احتضار مي افتد. چشم و پاي او را مي بندند.
پدرش از اندرون خانه به بيرون مي رود، و به سر و سينه مي زند مادر علويه اش به حرم مطهر حضرت ابوالفضل العباس (ع ) مشرف مي شود و از كليددار آن آستان خواهش و تمنا مي كند كه اجازه دهد شب را تا صبح توي حرم بماند.
كليددار اول قبول نمي كند، ولي وقتي خودش را معرفي مي كند و مي گويد:
پسرم محتضر است و چاره اي جز توسل به ساحت مقدس حضرت باب الحوائج  ندارم  كليددار قبول مي كند و به مستخدمين دستور مي دهد كه علويه را درحرم شب بيتوته كند.

 

 


شيخ جليل  فرمود:
بنده همان شب به كربلا مشرف شدم و اصلاً خبر از تاجر و مرض پسرش اطلاع نداشتم ، همان شب كه بخواب رفتم ، در عالم خواب به حرم مطهر حضرت سيدالشهداء (ع) مشرف شدم و از طرف مرقد مطهر حضرت حبيب بن مظاهر(ع ) وارد شدم ، ديدم بالاي سر حرم ، زمين تا آسمان مملو از ملائكه هاست و در مسجد بالا سر حضرت پيغمبر (ص ) و حضرت اميرالمؤ منين علي (ع) روي تخت نشسته اند.
  در همان موقع ملكي خدمت حضرت آمده فرمود:

السلام عليك يا رسول الله  سپس فرمودند:
حضرت باب الحوائج اباالفضل العباس (ع) فرمود:
يا رسول الله پسر اين علويه عيال حاجي الكبه  مريض است و به من متوسل شده ، شما به درگاه خدا دعا كنيد كه پروردگار او را شفا عنايت فرمايد:
حضرت رسول (ص) دستها را به دعا بلند كردند و بعد از چند لحظه فرمودند:
مرگ اين جوان رسيده و كاري نمي شود كرد. ملك رفت و بعد از چند لحظه ديگر آمد و پس از عرض سلام همان پيغام را آورد. حضرت رسول (ص) باز دستها را به دعا بلند كرده باز همان جواب را فرمودند:
ملك برگشت .
يك وقت ديدم ملائكه اي كه در حرم بودند، يك مرتبه مضطرب شدند، ولوله و زلزله اي در بين شان بوجود آمد، گفتم چه خبر شده ؟! خوب كه نگاه كردم ، ديدم خود حضرت باب الحوائج (ع) كه با همان حالي كه در كربلا به شهادت رسيده اند دارند تشريف مي آورند، به حضرت رسول (ص) سلام كردند و بعد فرمودند: فلان علويه به من متوسل شده و شفاي جوانش را از من مي خواهد شما از حضرت حق سبحانه بخواهيد كه يا اين جوان را شفا دهد و يا اينكه ديگر مرا باب الحوائج  نگوئيد. تا پيغمبر اين حرف را شنيد چشمان مباركشان پر از اشك شد و رو به حضرت امير (ع) نمود و فرمودند:
يا علي  تو هم با من دعا كن هر دو بزرگوار دست ها را رو به آسمان كرده و دعا فرمودند، بعد از لحظه اي ملكي از آسمان نازل شد و به محضر مقدس حضرت رسول اكرم (ص) مشرف شده و سلام كرد و فرمود: حضرت حق سبحانه و تعالي سلام مي رساند و مي فرمايد: ما لقب باب الحوائجي را از عباس نمي گيريم و جوان را هم شفا داديم . من فورا از خواب بيدار شدم و چون اصلاً خبري از اين ماجرا نداشتم ، خيلي تعجب كردم . ولي گفتم : اين خواب صادقه است و در آن حتما سِرّي هست . وقتي كه برخاستم ديدم سحر است و ساعتي به صبح نمانده چون تابستان هم بود، طرف خانه حاجي الكبه  براه افتادم .
وقتي وارد خانه شدم ، پدر آن جوان را در ميان خانه ديدم كه راه مي رود و به سر و صورت مي زند. به حاجي گفتم : چطور شده چرا ناراحتي ؟! گفت : ديگه مي خواهي چطور بشود. جوانم از دستم رفت .
    دست او را گرفتم و گفتم آرام باش و ناراحتي نكن ، خدا پسرت را شفا داده و ترس و واهمه اي هم نداشته باش ، خطر رفع شده ، تعجب كنان مرا به اطاق جوان مريض و مرده اش برد، وقتي كه وارد شديم بقدرت كامله حق جوان نشست و چشم بند خود را باز كرد. حاجي تا اين منظره را مشاهده كرد دويد و جوانش را بغل كرد. جوان اظهار گرسنگي كرد بعد از اینکه چیزی خورد گويا اصلاً مريض نبوده . (1)

پاورقي
1- الوقايع و الحوادث ، 3/42

منبع :www.ashoora.ir



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : چهار شنبه 22 آذر 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» انكار ثواب گريه

مرحوم علامه بزرگوار و عالم جليل القدر شيعه محدث اهلبيت عصمت و طهارت عليهم السلام زنده كننده اسلام مرحوم علامه مجلسي رضوان اللّه تعالي عليه از بعضي از اهل وثوق از سيد علي حسيني رحمة اللّه عليه نقل فرمود: 
من مجاور برقبرمولايم آقا علي بن موسي الرضا ع بودم ، چون روز عاشورا شد مردي از دوستان ما، كتاب مقتل آقا امام حسين ع را شروع كرد به خواندن تا به اين روايت رسيد كه حضرت باقر ع فرمود:
هركس در مصائب آقا سيد الشهداء اباعبداللّه الحسين ع از چشمهايش باندازه پرپشه اي اشك ريزد حق تعالي گناهان او را مي آمرزد، اگر چه بقدر كف درياباشد.

 

 


در آن مجلس مرد جاهلي كه مدعي علم بود حاضر بود و بعقل ناقص خود اعتقاد تمام داشت گفت گمان نكنم اين حديث صحيح باشد، زيرا چطوري مي شود كه گريه كردن بر آن حضرت اينقدر ثواب داشته باشد؟ ما با او به بحث و مجادله زيادي پرداختيم ولي او دست از ضلالت خود برنداشت و برخواست رفت چون صبح شد يك وقت ديدم او با يك اضطراب و حالتي آمد و نزد ما نشست و از ما معذرت خواست و از گفته هاي ديروز خود نادم وپشيمان بود علت را سؤ ال كرديم گفت وقتي از شما جدا شدم و شب شد به بستر رفته و خوابيدم درعالم خواب ديدم قيامت برپاشده ، و همه مردم را در يك صحرا جمع كرده اند و ترازوهاي اعمال را آويخته اند و صراط را بروي جهنم كشيده اند و ديوانهاي عمل را گشوده اند و آتش جهنم را افروخته اند و قصرهاي بهشت را بجلوه در آورده اند در آن وقت تشنگي شديدي بر من غالب شد چون نظر كردم بطرف راست خود ديدم حوض كوثر است و برلب حوض دومرد و يك زن مجلله ايستاده اند كه نور جمال ايشان صحراي محشر را روشن كرده و لباس هاي سياه پوشيده اند و ميگريند، از مردي كه نزديكم بود، پرسيدم اينها كيستند كه كنار حوض كوثر ايستاده اند؟ گفت : آقا رسول اكرم ص و آقا اميرالمؤ منين علي ع و آن زن مجلله فاطمه زهرا سلام اللّه عليها است گفتم چرا لباسهاي مشكي و سياه پوشيده اند و ميگريند؟


گفت مگر نمي داني كه امروز روز عاشورا است و روز شهادت آقا سيد الشهداء ابا عبداللّه الحسين ع است ؟ من جلو رفتم وقتي نزديك حضرت بي بي عالم فاطمه زهرا سلام اللّه عليها شدم ، گفتم اي بي بي جان اي دختر رسول اللّه تشنه ام ، آن حضرت از روي غضب بمن نظر كرد
و فرمود: تو آنكس نيستي كه فضيلت گريه كردن بر مصيبت فرزند دلبندم نورعين و ديده و چشم من شهيد مظلوم حضرت اباعبداللّه الحسين ع را انكار كردي ؟
از وحشت از خواب بيدار شدم واز گفته خود پشيمان شدم و حالا از شما معذرت ميخواهم و از تقصيرم بگذريد. (1)

 

 

پاورقي
1- زندگاني عشق ، 199

منبع:www.ashoora.ir



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : یک شنبه 19 آذر 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» نذر زن ارمنی و شفاي فرزندش

عالم رباني حضرت آيت‏الله حاج سيد احمد موسوي نجفي فرمودند: چند سال پيش از يکي از خيابانهاي تهران رد مي‏شدم، که ناگهان به طور غير عادي به سمت يک مغازه کشيده، و وارد آن مغازه شدم، مغازه‏ متعلق به يک عتيقه فروش بود. اما چيزي را متوجه نشدم. تا سه روز اين قضيه تکرار شد، بعد از سه روز به صاحب مغازه گفتم: آقا شما چه چيزي داري؟ چه سر و سرّي داري؟ که مرا به اينجا کشيده‏اي!؟ 

  


در جواب سؤالم گفت: حاج آقا شما مسلمان، شيعه و سيد چه سر و سرّي من ارمني با شما دارم؟ بنده ارمني هستم و نامم هم موسي است. 

 خلاصه، بعد از اينکه با هم مقداري آشنا شديم گفت: فقط برايت بگويم من شفا يافته‏ي آقاي شما شيعيانم و قضيه‏ي خود را اينگونه تعريف کرد: من بچه ده ساله‏اي بودم که در محله‏اي از محلات تهران زندگي مي‏کردم. يکروز براي بازي با بچه‏هاي هم محلي‏ام بيرون رفتيم. مادر يکي از همبازي‏هايم، تا مرا ديد با عصبانيت تمام مرا مورد خطاب و عتاب قرار داد که: يهودي، ارمني، برو ببينم، مثلا تو نجس هستي و با دستش محکم به سينه من زد به طوري که ناخودآگاه از بلندي ايوان که در کنارم بود، به پائين پرتاب شدم. پايم خيلي درد گرفت. با زحمت فراوان خودم را به منزل رساندم و از ترس پدر و مادرم خوابيدم. نصف شب خيلي اذيت شدم و متوجه اين معنا نبودم که پايم شکسته شده است، با ناله و فرياد من خانواده‏ام متوجه شدند و مرا به بيمارستان منتقل کردند. بعد از مدتي پزشکان به اين نتيجه رسيدند که پايم بايد قطع شود، مادرم به من گفت: روي تخت دراز کشيده و بيهوش بودي، يک نفر از همراهان يکي از بيماران مقداري شيريني آورد و داد من هم گرفتم ولي ترسيدم که بگويم من ارمني هستم فقط گفتم: مال چيست؟ 

 گفت: مگر نمي‏داني امشب شب ميلاد قمر بني‏هاشم ابوالفضل العباس (عليه‏السلام) است. تا اين نام را شنيدم، دلم شکست و نذر کردم که اگر اين بچه شفا پيدا کند. ابوالفضل (عليه‏السلام) را احترام نمايم. مادرم در کنار من بيدار بود و او اين نذر را کرده بود. در همان حال من در خواب ديدم، يک آقاي خوش سيما، و بلند قد، تشريف آورد و به من گفت: بلند شو! 

من خيال کردم از پزشکان بيمارستان است. گفتم: آقا من نمي‏توانم بلند شوم. مي‏خواهند پايم را قطع کنند. گفت: بلند شو و دست مرا گرفت و کشيد و پرتاب کرد. يکوقت خودم را پايين تخت وسط اتاق ديدم. مادرم خيال کرده بود که ديوانه شده‏ام و داد و فرياد مي‏کرد که ناگهان متوجه شدند که من روي پاهاي خود مي‏دوم و راه مي‏روم. و خلاصه به عنايت و نظر اباالفضل العباس (عليه‏السلام) من خوب شدم. و الان براي تشکر از آن جناب همه ساله در ايام تولد اينجا را چراغاني مي‏کنم. شيريني مي‏دهم و خلاصه در منزل و مغازه جشن و سرور برگزار مي‏کنم شايد علت اينکه شما به اينجا آمديد و رغبت نشان داديد همين باشد. 

 

منبع : شاه شمشاد قدان (سيري در زندگاني و کرامات حضرت اباالفضل العباس) ، سيد محمد حسيني ، هنارس ،چاپ دوم پاییز 1384 صص69تا71

منبع:www.ashoora.ir



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : شنبه 18 آذر 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» نجات خانواده مسيحي از تصادف

 آقاي محمد کريم محسني، آموزگار يکي از دبستانهاي شهرستان خرم‏آباد که از معلمين دقيق و علاقمند به فرهنگ مي‏باشد از قول يک نفر به نام احمد کاوسي که ايشان نيز آموزگار است چنين تعريف مي‏کند که: 

چند سال پيش براي انجام کاري، عازم اهواز بودم، در بين راه و در محلي که به نام «تنگ فني» معروف است. و گردنه خطرناکي دارد، کاميوني را ديدم که قسمت جلوي آن در دره فرو رفته و در حالت ترس آوري قرار گرفته بود. به وضعي که اگر يک نفر، يک فشار جزئي به آن وارد مي‏کرد، به عمق دره سرنگون مي‏شد. ما اتومبيل خودمان را متوقف نموديم و رفتيم که به آن کاميون کمک کنيم. در اين هنگام ديديم که چند نفري در کنار کاميون نشسته و مشغول خوردن غذا هستند. آنها ما را تعارف کردند ما نيز، دعوت آنها را پذيرفتيم و جوياي کيفيت قضيه شديم، معلوم شد کاميون مزبور از ابتداي سرازيري گردنه، ترمز بريده و راننده که مردي است مسيحي به اتفاق خانواده‏اش، دست و پاي خود را گم مي‏کند.

 

 

 

در اين حالت بر سرعت کاميون نيز افزوده مي‏شود. راننده کاميون چون چاره‏اي ندارد به حضرت عيسي (عليه‏السلام) و حضرت موسي (عليه‏السلام) و ديگر پيامبران متوسل مي‏شود. اما از اين کار نتيجه‏اي نمي‏گيرد، تا اينکه کاميون بر لب پرتگاه مي‏رسد که در اين اثناء بچه‏اش بي اختيار فرياد مي‏زند يا حضرت عباس و کاميون بلافاصله متوقف مي‏شود. گوئي دستي قوي و ماوراء طبيعي، جلوي او را مي‏گيرد. مرد مسيحي که از اين معجزه مبهوت شده بود، پس از پياده شدن، با افراد خانواده‏اش به سراغ افراد شيعه که در روستاهاي اطراف است مي‏رود و مذهب حقه‏ي شيعه را مي‏پذيرد و همان وقت گوسفندي را نذر حضرت ابوالفضل العباس (عليه‏السلام) مي‏کند. [1] .

 

 

پی نوشت:

[1] ماه خورشيد مدينه، ص 43.

منبع :www.ashoora.ir



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : جمعه 17 آذر 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» بركات توسل به امام حسين(ع)

مژده در توسل به حسين
همگي به سوي وسايل نجات بخش حسين عليه السلام بشتابيد! بشارتتان باد که در توسل به او يک مژده خوشحالي کننده و شگفت آور و يک نعمت پر شکوه و يک لطف بسيار بزرگ ديگري از جانب خداست و آن اين است که در توسل به آن حضرت ويژگي و آثاري است که به جهاتي چند، سر آمد همه اسباب و وسايل نجات و برتر از همه کارهاي شايسته است.
براي نمونه:
1 - بالاترين ثمره انجام کارهاي شايسته، نجات از آتش دوزخ است، ولي ثمره توسل به آن حضرت و زيارت عارفانه او سرآمد آن است، چرا که در پرتو آنها نه تنها خود زائر و سوگوار از آتش نجات پيدا مي کند، بلکه نجات ديگران هم مي تواند باشد.
2 - نتيجه نهايي انجام کارهاي شايسته، ورود به بهشت پرطراوت و زيباست، اما ثمره زيارت او و ارادت به او، سر آمد اين است، چرا که نه تنها فرد مي تواند در پرتو آنها به بهشت وارد گردد، بلکه مي تواند ديگري را نيز بدانجا ببرد.

 

 


3 - ثمره نهايي انجام کارهاي شايسته اين است که فرد به واسطه آن، بهره اي از حوض کوثر خواهد داشت و از آن سيراب خواهد شد.
4 - ثمره نهايي اعمال صالح اين است که: کفه ميزان اعمال انجام شده انسان در کارنامه زندگي اش بالا مي رود و انسان کارنامه اش را از سمت راست خويش دريافت و آن را مفتخرانه مي خواند.


اما توسل و زيارت آن حضرت سر آمد آن است، چرا که گاه به واسطه آن در کارنامه انسان، اعمال برترين عبادت کنندگان يعني اعمال پيامبر گرامي صلي الله عليه وآله را مي نويسند.
5 - ثمره نهايي انجام کارهاي شايسته اين است که: روز قيامت ميان تو و پيامبر گرامي صلي الله عليه وآله. جدايي نمي افتد و مي تواني او را در بارگاها الهي به شفاعت بخواني و اين نيز از زيارت حسين عليه السلام دريافت مي گردد، چرا که اگر زائر عارف آن حضرت باشي، پيامبر در روز رستاخيز ضمن جستجو از حالت، تو را خواهد يافت و دستت را خواهد گرفت و از مراحل هراس آور رستاخيز نجات خواهد داد.
6 - ثمره نهايي کارهاي شايسته، رسيدن به بهشت پرطراوت و حوريان زيباي بهشت است. در برخي روايات مربوط به آن حضرت آمده است که:
سوگوار با معرفت او، زير عرش خدا و در مصاحبت با حسين عليه السلام قرا مي گيرد و با او سخن مي گويد و از اين همدمي و همنشيني چنان مفتخر مي گردد که پذيرش دعوت حوريان بهشت و اظهار مهر و محبت آنان را به خاطر مصاحبت با آن حضرت بي پاسخ مي گذرد و همدمي پيشواي محبوب خويش را بر مي گزيند.
7 - ثمره نهايي بالا رفتن درجات خوبان اين است که: رتبه و درجه فرد، به درجه ايمان آورندگان به خدا مي رسد.
اما توسل و تمسک عارفانه به آن حضرت، سر آمد اين ارتقاء درجه است. چرا که به جايي ارتقاء مقام مي يابد که به نوعي با برترين پيام آوران خدا همدم و با امير مومنان عليه السلام همنشين مي گردد و بر سفره نعمت و احسان آنان بهره ور مي گردد.
8 - ثمره نهايي اعمال صالح، به دست آمدن رضوان خداست که بزرگتر و پرشکوه تر از باغهاي زيبا و پرطراوت بهشت است و توسل عارفانه به حسين عليه السلام سر آمد اين شکوه و عظمت است، چرا که گاه انسان با اخلاص بدين وسيله به جايي مي رسد که طرف خطاب و سخن خدا در اوج عرش مي گردد. (1) و افتخاري اينگونه به او ارزاني مي شود.
9- ثمره نهايي دست آورد تو براي پس از مرگ، ممکن است اين باشد که بهترين همسايه ات بدنت را غسل دهد و با خالص ترين مال حلالت، تو را کفن کنند و يکي از دانشمندان صالح و با تقوا، بر پيکر نماز گذارد.
اما در تمسک به وسايل نجات بخش حسين عليه السلام به جايي مي تواني تقرب يابي که فرشته وحي به همراه انبوه فرشتگان مقرب بر پيکر تو نماز گذارند و با کفن هاي بهشت، پيکرت را کفن کنند و به حنوط بهشتي حنوط، نمايند. (2) .
10 - بالاترين آثار خير و کار شايسته اي که به فرد صالح و درستکار پس از انتقال از اين جهان به جهان ديگر مي رسد و بهترين باقيات صالحات که ممکن است مدت طولاني براي او مفيد افتد، اين است که فردي به نيابت او، کار شايسته و سنت پسنديده اش را دنبال کند يا از کارهاي شايسته مردم به روح او هديه شود که در صورت انجام درست کارها، تازه يک دهم از ثواب کارها به حساب او واريز مي گردد.
يا ممکن است فردي از صدقات جاري خويش همانند دانش مکتوب و يا آبرساني به نفع مردم يا ساختن مسکن و پل يا تربيت فرزند صالحي که براي پدر بخشايش خداي را بخواهد؛بهره ور گردد؛که به طور طبيعي اين صدقات جاري بيش از يکصد يا يکهزار سال نمي تواند دوام بياورد، چرا که روزگار پيوسته در حال تحول و دگرگوني است.
اما در توسل عارفانه و عاشقانه به حسين عليه السلام اين اثر، جاودانه است که فرشتگان پس از مرگ انسان، نيابت او را در انجام کار شايسته و سنت پسنديده اش به عهده مي گيرند و با انجام آن کارها ثوابش را به روح او اهدا مي کنند و تمام پاداش آنان در کارنامه زندگيش مکتوب مي گردد و آفت را به روح او اهدا مي کنند و تمام پاداش آنان در کارنامه زندگيش مکتوب مي گردد و آفت و دگرگوني زمان و مکان هم دامن آن را نمي گيرد. (3) .
11 - بالاترين ترقي و تکامل تو، در پرتو انجام کارهاي شايسته اين خواهد بود که در زمره بندگان صالح و شايسته او درآيي.
اما در توسل و اقتداي به حسين عليه السلام اثري است که انسان را نه زمره فرشتگان مقرب، بلکه در زمره پيشوايان و بزرگان فرشتگان قرار مي دهد. اين واقعيتي است که در روايات برآنند که در آينده نزديک خواهد آمد.
12 - آخرين ثمره کارهاي شايسته اين است که: انجام هر کار شايسته اي سرانجام پاداش معلوم و مشخص و قابل تصوري براي عامل آن به بار مي آورد، اما توسل و اقتداي آگاهانه و عاشقانه به حسين پاداشش بي نهايت و غير قابل تصور است؛چرا که با همه پاداش و مراتب والا و درجات بلندي که در روايات براي انسانها در اقتدا و توسل به حسين عليه السلام برشمرده اند، هرگز براي اين درجات حدي که فراتر از آن نخواهد بود، بيان نشده است و اين نشانگر آن است که ترقي و تکامل در آستان حسين عليه السلام تا جايي ميسر است که جز خداي نداند.
اين ترسيم فشرده اي از جلوه هايي از الطاف خاص خدا به پيشواي شهيدان و به برکت نور وجودش به کساني است که به او اقتدا و توسل نمايند.
779 - اثر توسل
در پرتو توسل و اقتداي به آن حضرت، مي توان به مرثيه اي از مراتب بندگان شايسته و خالص و با ايمان و تقوا پيشه و پارسا و خائف او، نايل آمد و نيز همانگونه که مي توان در پرتو توسل به او، به مراتب و درجات همه بندگان خدا که بر شمرديم، پر کشيد. مي توان به پاداش انواع و اقسام عبادتها نيز همچون نماز، روزه، زکات، حج، عمره، جهاد، مرزداري، انواع وقف و صدقه، واجبات و مستحبات و نيز پاداش برترين و بالاترين درجات نيت پسنديده و پاداش عبادت يک عمر، بلکه عبادت همه روزگاران، دست يافت. (4) .
780 - بخشش همه گناهان
در پرتو وسائل نجات بخش آن حضرت، مي توان به رتبه و مقام بندگان گناهکاري رسيد که با توبه و بازگشت خالصانه به سوي خدا، به جايي اوج گرفتند که مورد بخشايش او قرار گرفتند و به آنان خطاب شد که:
قل يا عبادي الذين اسرفوا علي انفسهم لا تقنطوا من رحمه الله.... (5) .
هان! اي بندگان من که بر زيان خويش اسراف کرده ايد، از رحمت خدا نوميده نشويد چرا که او همه بندگان را مي بخشايد.
و اين مقام با سوگواري عارفانه بر حسين عليه السلام و زيارت خالصانه و عاشقانه او، حاصل مي شود؛چرا که اين دو، نه تنها باعث بخشايش گناهان گذشته انسان مي شود، بلکه گاه گناهان آينده را هم مي بخشايد و نه تنها موجب بخشايش گناهان پدر و مادر انسان مي گردد، بلکه گاه گناهان همه کساني را که دوست بداري. (6) .
781 - اينک دلت سراي اوست.
در پرتو توسل عارفانه به حسين (ع) مي توان به پاداش پرشکوهي، همانند پاداش سيراب ساختن اردوگاه توحيدي حسين در روز عاشورا دست يافت.
در روايات آمده است که:
هر کسي در روز عاشورا، در کنار حرام او، تشنگان را سيراب سازد، همانند کسي است که در روز عاشورا به اردوگاه حسين عليه السلام آب رسانده است. (7) .
اينک آيا دوست مي داري که اردوگاه تشنه آن حضرت را با اينکه عاشورا نيست و در کنار حرام او قرار نداري، سيراب سازي؟
اينک آيا دوست مي داري که اردوگاه تشنه آن حضرت را با اينکه عاشورا نيست و در کنار حرم او قرار نداري، سيراب سازي؟

 

 

 


فکل موضع يري قبره
و کربلا کل مکان يري
آري! اگر شرايط جانسوز اردوگاه حسين عليه السلام را در انديشه ات مجسم ساختي و بر بيدادي که در راه حق و عدالت بر او رفت، قلبت شعله ور شد، اينک سراي دلت حرم اوست و تو با اين سوگواري خالصانه در حقيقت حسين عليه السلام و اردوگاه و خاندان و کودکانش را با قطرات زلال اشک ديدگانت، سيراب ساخته اي. (8) .
782 - شتافتن به سوي مغفرت
اين نداي ملکوتي است که:... فاستبقوا الخيرات... (9) .
هان اي انسانها! به سوي نيکي ها بشتابيد.
و با شتافتن به کوي حسين عليه السلام سريع ترين بخشايش حاصل خواهد آمد، چرا که در سوگواري بر اوست که به مجرد حلقه زدن اشک محبت و معرفت در چشم، همه گناهان انسان مورد بخشايش قرار مي گيرد و در زيارت او نيز به مجرد نيت و آهنگ و تصميم زيارت آن حضرت.
783 - وسيله نجات بخش
مراحل مختلف مرگ و عالم برزخ نيز، با توسل عارفانه و عاشقانه به حسين عليه السلام آسان مي گردد، چرا که از وسايل نجات بخش آن حضرت يکي هم نثار اشک بر او و دگرگون شدن حال به هنگام به ياد آوردن، سياست ناجوانمردانه رژيم سياه کار اموي با اوست و از خواص اين توسل آن است که پيامبر و امامان نور عليه السلام در آستانه مرگ بر بالين چنين انسان پاکباخته اي حاضر، و ضمن درود و تحيت بر او، بشارت به نجات و فلاح او مي دهند و از اين بشارت به گونه اي خوشحال و شادمان مي گردد که اثر شادماني تا روز رستاخيز در اعماق قلبش موج مي زند و به واسطه آن همه نداها و خطابهاي تکويني، لحظات احتضار و عالم برزخ بر او آسان مي گردد و اينگونه نجات مي يابد. (10) (11) .
784 - توسل به نام مقدس امام حسين (ع)
مرحله خطابهاي غضب آلوده و به ستوده آورنده اي است که طي آن فرمان بازداشت، کيفر، به بنده و زنجير کشيدن و به دوزخ افکندن گناهکاران زشت کردار، صادر مي شود و نجات اين مرحله سخت نيز با توسل و اقتداي عارفانه و خالصانه بر حسين عليه السلام نه تنها ممکن است، بلکه همه آنها را مي توان به نداهاي مهر و محبت تبديل ساخت.
دليل اين سخن آن است که خود پيامبر عليه السلام ضمانت ملاقات زائر عارف و وظيفه شناس حسين عليه السلام را نمود و وعده داد که:
من تعهد مي کنم که در روز رستاخيز ضمن ملاقات با زائر حسين عليه السلام دستش را بگيرم و از مراحل هول انگيز و سختي هاي قيامت، نجاتش ‍ بخشيده و او را به بهشت در آورم.
با اين بيان در روز قيامت و در آستانه رستاخيز و به هنگامه خطاب خدا بر کيفر و عذاب گناهکاران، به برکت توسل عارفانه و خالصانه بر حسين عليه السلام به اين اکتفا نمي شود که اين خطابها از زائران و سوگواران او برداشته شود، بلکه فراتر از اين خواند بود و اين محبت عميق به او و زيارت عارفانه او... و به صورت کارهاي شايسته جاودانه و اعمال قبول شده اي در خواهد آمد که همواره به حساب انسان واريز مي گردد.
آري! به وسيله حسين عليه السلام دوزخ خاموش و دروازه بزرگ بهشت که به نام قدس اوست، گشوده مي شود و به وسيله او ورود از هر دري از دربهاي بهشت، ميسر مي شود، چرا که او باب بهشت است و کليد دربهاي آن. و اوست که باعث مسدود شدن طبقات مختلف جهنم است.

 

پاورقي
(1) بحارالانوار، ج 101، ص 73.
(2) همان، ص 79.
(3) بحارالانوار، ج 101، ص 55.
(4) بحارالانوار، ج 78، ص 78.
(5) زمر / 53.
(6) ويژگيهاي امام حسين (ع)، ص 263، و 264.
(7) بحارالانوار، ج 101، ص 105.
(8) ويژگيهاي امام حسين (ع)، ص 265.
(9) بقره / 148.
(10) بحارالانوار، ج 44، ص 290.
(11) ويژگيهاي امام حسين عليه السلام، ص 276.

منبع:www.ashoora.ir



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» امام زمان در حرم حضرت عباس

امام مهدي عليه‏السلام به جهت قدرداني و وفا نسبت به رشادتهاي حضرت عباس عليه‏السلام به اين بارگاه ملکوتي تشريف مي‏آورند، نمونه زير گوياي اين واقعيت مي‏باشد: 

فقيه فرزانه آيت الله حاج سيد مرتضي لنگرودي فرمود: در حرم مطهر حضرت قمر بني‏هاشم عليه‏السلام مشغول زيارت بودم، ناگهان ديدم شخصي پشت سر من مشغول زيارت و خطاب به حضرت مي‏فرمايد: 

 «يا عمي!» و مطالبي را با فصاحت و بلاغت بيان مي‏کند. من از بس برايم اين مطلب جالب و جذاب بود دست از زيارت برداشتم تا ببينم اين بزرگوار چه مي‏گويد. همچنان مات و مبهوت شده بودم ولي کلمات دلرباي ايشان را همچنان مي‏شنيدم و ايشان گريه مي‏کرد و با حضرت در حال صحبت بود. ولي يک مرتبه از نظرم غايب شد. [1] .

 

 

 

امام مهدي عليه‏السلام به اماکن مقدسه و مشاهد مشرفه، عنايت فراواني دارد. يکي از سرزمين‏هايي که مورد علاقه آقا بقيةالله روحي فداه است کربلا، و بارگاه ملکوتي سالار شهيدان عليه‏السلام و برادر بزرگوارش حضرت ابوالفضل العباس عليه‏السلام است، بنابراين، زائران محترم، توجه داشته باشند، با مشرف شدن به اين مکان گرامي دو وظيفه مهم دارند: 

1. زيارت به نيابت از امام عصر عليه‏السلام که نشان دهنده معرفت زائر و مورد توجه قرار گرفتن او از سوي زيارت شونده و ملائکه است. 2. دعا براي تعجيل در فرج آقا امام زمان عليه‏السلام که بسيار مهم و با ارزش است. قطعا، امام زمان عليه‏السلام محتاج نيابت و دعاي ما نيست، بلکه ما محتاج عنايت او عليه‏السلام هستيم. و اين اعمال سبب جلب عنايت او عليه‏السلام خواهد شد. 

 

پی نوشتها:

[1] چهره درخشان قمر بني‏هاشم ابوالفضل العباس، ج 3، ص 307؛ مير مهر، ص 111.

منبع:www.ashoora.ir



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» چرا باید زیارت عاشورا بخوانیم؟

چرا باید زیارت عاشورا بخوانیم؟

حضرت امام صادق(ع) فرموده: هرکس بوسيله خواندن زيارت عاشورا، جدم حسين(ع) را زيارت کند " چه از راه دور يا نزديک" به خدا قسم خداوند هر حاجت مادی و معنوی داشته باشد به او می دهد.

چند نکته در رابطه با اين حديث قابل ذکر می باشد:

اول اينکه گوينده مطلب يک امام معصوم است، بنابراين خيلی قابل اهميت می باشد.

 

دوم اينکه امام معصوم قسم می خورد که اين تأکيدی براينکه حتماٌ حاجت اين شخص را خداوند خواهد داد.

سوم اينکه می توان در صورتی که امکان نداشته باشد از نزديک امام حسين(ع) را بوسيله خواندن زيارت عاشورا زيارت کند، از راه دور اين کار را انجام دهد.

چهارم اينکه حاجات مادی و معنوی بوسيله اين زيارت توسط خداوند برآورده می گردد. 

برای رسيدن به مقام قرب الهی نيز وسائل گوناگون وجود دارد ولی وسيله مطمئن، راحت، سريع و ... برای رسيدن به خداوند عشق به امام حسين(ع) می باشد.با عشق و ارادت به سالار شهيدان کربلا می توان سريعتر و مطمئن به هدف رسيد.

   برای رسيدن به محبت و عشق و علاقه امام حسين(ع) نيز راههای گوناگون وجود دارد ولی راهی که سريعتر انسان می تواند بوسيله آن به بارگاه امام حسين(ع) راه يابد، و جزو شيفتگان و عشاق سيدالشهداء گردد، از طريق خواندن زيارت عاشورا و خصوصاٌ مداومت به خواندن اين زيارت شريف می باشد.   

دلايل مختلفی برای اثبات اين ادعا وجود دارد که عبارتند از :

1- زيارت عاشورا از احاديث قدسی می باشد. روايت صفوان در مورد زيارت عاشورا بيان کننده اين امر است که جبرئيل امين اين زيارت را از طريق خداوند متعال برای پيامبر(ص) قرائت نمود و اين زيارت از طريق معصومين به امام باقر(ع) رسيد و از طريق اين امام معصوم به دست شيعيان و دوستداران اهل بيت عصمت و طهارت(ع) رسيده است.

2- ائمه ما شيعيان خصوصاٌ امام زمان(ع) تأکيد به خواندن و مداومت به خواندن اين زيارت شريف داشته اند، چنانچه در ملاقاتی که سيد رشتی با امام زمان(ع) داشته اند، امام زمان به سيد رشتی می فرمايند: که چرا عاشورا نمی خوانيد و بعد سه بار می فرمايند عاشورا، عاشورا، عاشورا.(مفاتيح الجنان- شيخ عباس قمی)

3- علماء وبزرگان ما نيز برخواندن عاشورا و مداومت به آن تأکيدفراوان داشته اند و خود نيز اين کار را انجام می داده اند و يکی از علل موفقيت اکثر بزرگان و علماء خواندن زيارت عاشورا بوده است.

    چه بسيار زيبا است که انسان در هر زوز صبح 5 دقيقه از وقت خود را برای سالار شهيدان و زيارت عاشورا قرار دهد. چه صبح و روز زيبائی خواهد بود روزی که با نام و ياد عزيز زهرا(س) شروع شود.

   مطمئن باشيد که امام حسين(ع) جواب سلام شما را می دهد. فقط بايد دل را پاک کرد تا جواب سلام امام را شنید و يقين داشته باشيد که جواب سلام را امام حسين(ع) می دهد، چون جواب سلام واجب است و امام معصوم محال است ترک واجب نمايد. فقط بايد گوش ما شنوا و لايق شنيدن جواب سلام ايشان باشد.

منبع :www.ashoora.ir



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : یک شنبه 12 آذر 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» تایج خواندن زیارت عاشورا

دستاوردهای زیارت عاشورا:

زيارت عاشورا - كه از تعاليم امام باقر عليه‏السلام است - به سبب آثار سازنده فردى و اجتماعى و بيان مواضع فكرى و عقيدتى شيعه و نشانه گرفتن خط انحراف، اهميت ويژه‏اى دارد.

 شمارى از دستاوردهاى اين زيارت عبارت است از:


1. ايجاد پيوند معنوى با خاندان عصمت و تشديد علاقه و محبت به آنان

اين محبت موجب مى‏شود كه زائر، آن بزرگان را الگوى خويش سازد و در جهت همسويى فكرى و عملى با آنان بكوشد؛ همچنان كه در قسمتى از زيارت، از خدا مى‏خواهد كه زندگى و مرگش را يك‏سره همانند آنان قرار دهد؛ «اللهم اجعل محياى محيا محمد و آل محمد و مماتى ممات محمد و آل محمد».

از آن جا كه اين محبت به خاطر خداوند است - و خاندان عصمت از آن جهت كه‏الهى و منسوب به اويند، محبوب واقع شده‏اند - مايه تقّرب به خداوند است.

در قسمتى از اين زيارت چنين مى‏خوانيم: «اللهم انى اتقرب اليك بالموالاة لنبيك و آل نبيك».

 

 

2. پيدايش روحيه ظلم ستيزى در زائر

 تكرار لعن و نفرين بر ستم‏گران در اين زيارت، موجب پيدايش روحيه ظلم‏ستيزى در زائر مى‏شود. او با اعلام برائت و نفرت از ستم‏گران و ابراز محبتبه پيروان حق و دوستان خاندان عصمت، پايه‏هاى ايمان دينى خود را مستحكم مى‏كند. مگر ايمان چيزى جز حب و بغض در راه خداست؛ «هلالايمان الاّ الحب و البغض»؟ موءمن واقعى در برابر ستم، بى‏موضع نيست؛ از ستم‏گر نفرت و انزجار آشكارى دارد و با مظلوم و جبهه حق، اعلام همراهى مى‏كند؛ «يا اباعبدالله! انى سلم لمن سالمكم و حرب لمن حاربكم».

 

3. دورى جستن از خط انحراف

در اين زيارت، ريشه‏هاى ظلم هدف قرار مى‏گيرد؛ «فلعن الله امةً اسّست اساس الظلم و الجور عليكم اهل البيت و لعن الله امة دفعتكم عن مقامكم و ازالتكم عن مراتبكم التى رتّبكم الله فيها». ستمى كه در عاشورا تحقق يافت، در قلب تاريخ ستم ريشه دارد. اين ظلم، يك حلقه از حلقه‏هاى ستمى است كه با انحراف مسير اصيل خلافت آغاز شد.

 

4. الهام گرفتن، درس آموختن و الگو قرار دادن اسوه‏هاى هدايت

در اين زيارت آمده است: «فاسئل الله الذى اكرمنى بمعرفتكم و معرفة اوليائكم و رزقنى البرائة من اعدائكم، ان يجعلنى معكم فى الدنيا و الآخرة و ان يثبّت لى عندكم قدم صدق فى الدنيا و الاخرة». زائر پس از آن كه به حق معرفت پيدا كرد و ستم و ستم‏گر را شناخت و از آنان دورى جست، با ثبات قدم در مكتب خاندان عصمت و پيروى عملى از آنان، خود را در مسير سعادت دنيا و آخرت قرار مى‏دهد؛ يعنى، اسوه‏ها و الگوهاى هدايت را - كه از سوى خداوند منصوب شده‏اند - سرمشق خود قرار مى‏دهد و همگامى با آنان را مى‏طلبد.

 

5. ترويج روحيه شهادت‏طلبى و ايثار و فداكارى در راه خدا.

 

6. احياى مكتب و راه و هدف خاندان عصمت.

منبع : www.ashoora.ir



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : یک شنبه 12 آذر 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» آیا ما منتظریم؟
انتظار، سرفصل امید به آینده‌ای روشن و مایه عشق و شور و امید و تلاش برای آماده‌سازی خود و جامعه برای آمدن و ظهور امام منتظر است. انتظار، هرگز یك روحیه بازدارنده، فلج‌كننده و یأس‌آور نیست، بلكه موجب دوركردن عنصر بدبینی به آینده، از نهاد انسان در جامعه بشری است. انتظار، معیار ارزش انسان‌ها است. آرزوها و آمال انسان‌ها معیار خوبی برای سنجش میزان رشد و تعالی آن‌ها است. آرزوهای متعالی، حكایت از كمال روح و رشد شخصیت انسان‌ها می‌كند؛ برعكس آرزوهای حقیر و بی‌ارزش، نشان از بی‌اهمیتی و رشدنیافتگی افراد دارد. آرزوها، انسان را به حركت وا می‌دارد.

انتظار، اعتراض دائمی برضد بی‌عدالتی‌ها است؛ نجات از سكون و ركود است، ‌در صحنه‌بودن است. انتظار، نقش مهمی در سازندگی، پویایی و اصلاح فرد و جامعه در زمان غیبت دارد. اگر انسان منتظر، به وظایفی كه برای او شمرده شده است عمل كند، به الگوی مطلوب انسان دیندار دست می‌یابد.

انتظار مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف اقتدای به او، ‌بیعت با او و سرسپاری به فرمان او است؛ سنگربانی عقیده، مرزبانی اندیشه و مبارزه در راه پاسداری از حریم دین و ولایت است. انتظار فرج، كار است، حركت است، تلاشی هدفمند است و با بی‌هدفی، سكون و تن‌آسایی سازگاری ندارد. مگر می‌شود در انتظار سرسبزی روزگاران بود و در فصل برگ‌ریزان، از پا نشست؟

منتظر، تلاشگری نستوه است كه برابر هر انحرافی می‌ایستد و با الهام از شیوه و آیین امام و مقتدای مورد انتظار خویش، در راه اصلاح خود و جامعه‌اش به جهاد و مقاومت می‌پردازد. از آن زمان كه فرشتگان الهی به امر خدا، برابر حضرت آدم علیه السلام سر به سجده فرود آوردند، بحث از انتظار موعودی از سلاله آخرین پیامبر الهی به میان آمد. دیگر این، وظیفه تمام فرستادگان آسمانی شد كه منتظر باشند و دیگران را هم به انتظار دعوت كنند. آن زمان كه لوط، برابر فاسدان قوم خود قرار گرفت و گفت: «كاش برای مقابله با شما قدرتی داشتم یا به تكیه‌گاهی استوار پناه می‌جستم»(1) اندیشه انتظار قائم، در روح و جانش جاری بود. امام صادق علیه السلام فرمود: 

حضرت لوط  علیه السلام این سخن را نگفت، مگر برای تمنای دسترسی به قدرت قائم ما. و آن تكیه‌گاه استوار، چیزی نبود، جز استواری و توانایی یاران او ... (2).

انتظار، در زمان غیبت و عدم حضور ظاهری امام در جامعه، به نوعی، اعلام پذیرش ولایت و امامت آخرین وصی پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم است و همین انتظار موجب می‌شود ارتباط شیعیان با امامشان ـ اگرچه به صورت ارتباط قلبی و معنوی ـ حفظ شود.

 

 

 

اما به‌راستی منتظر واقعی كیست؟...

منتظر واقعی، كسی است كه به امامش معرفت داشته باشد؛ یعنی اعتقاد به ولایت و معرفت به شخصیت او. اعتقاد به ولایت، تعهد و پیمانی است كه جز با اطاعت كامل نمی‌شود. كسی منتظر واقعی است كه علاوه بر خودسازی به دیگرسازی نیز بپردازد، تا از این طریق، زمینه‌های ظهور آن حضرت را فراهم سازد.

پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم پیش از این‌كه ستاره پرفروغ امامت امامان علیهم السلام طلوع كند، برترین جهاد امتش را انتظار فرج دانسته است؛ زیرا انتظار فرج، انتظار جهاد و انقلابی عظیم بر ضد تمام ظلم‌ها و جنایت‌ها و اجرای عدالت به تمام معنا در سراسر جهان است. حضرت علی  علیه السلام در حدیثی فرموده است:

كسی كه در انتظار اقامه نماز به سر برد، در طی زمان انتظارش، در حال نماز به شمار می‌رود.(3)

پس كسی كه در انتظار اقامه دین حق و برپایی دستورهای الهی در سراسر جهان است، چه پایگاه و منزلتی دارد؟ در زندگی ظاهری دنیا، هر امام، در عصر خود به حمایت و یاری پیروان و شیعیان خود نیاز دارد. امام، اگر علی علیه السلام هم باشد، اگر حمایتگری نیابد و شاهد خیانت دوستان باشد، مجبور به خانه نشینی است، تا چه رسد به امامی كه در غیبت به‌سر می‌برد و انقلاب بسیار عظیمی در پیش دارد كه فقط با حمایت پیروان و شیعیانش تحقق خواهد پذیرفت.

 

اگر منتظر بازگشت یوسف زهراییم، آیا آماده استقبالیم؟...

عاشق و دلباخته گل نرگس، منتظر نشانه و علامت نیست؛ بلكه منتظر خود حضرت است و می‌داند این آمادگی، جز با اطاعت از فرامین آن امام بزرگوار، به‌دست نمی‌آید.

حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف  فرمود:

پس هر یك از شما باید به آنچه به وسیله آن به دوستی ما نزدیك می‌شود عمل كند و آنچه از جانب او، ما را به خشم و ناراحتی نزدیك نماید دوری كند؛ زیرا فرج ما آنی و ناگهانی فرا می‌رسد.

این حدیث، وظیفه ما را به خوبی مشخص می‌كند و ما را متوجه این امر می‌كند كه در هر حال باید آماده ظهور حضرت باشیم. امام صادق علیه السلام فرموده است:

برای ظهور و قیام حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف خود را مهیا سازید؛ گرچه این آمادگی در حد فراهم كردن یك تیر باشد.(4)

حضرت، برای برپایی عدالت، قیام مسلحانه می‌كند. در حقیقت، این حدیث می‌خواهد بگوید كسی كه طالب ظهور آن حضرت است، باید در جهت زمینه‌سازی نهایت جهاد و كوشش را بنماید.

 

 

 

امام هادی علیه السلام فرمود:

قائم آل محمد، مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است كه واجب است در زمان غیبتش منتظر او باشند و زمان ظهورش، مطیع باشند.

بنابراین امام معصوم در این حدیث، انتظار امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را واجب دانسته است.

با توجه به جایگاه بلندی كه انتظار در مكتب شیعه دارد و تأكیدها و سفارش‌های فراوان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و امامان معصوم علیهم السلام بر موضوع انتظار فرج، شیعیان باید به این موضوع اهتمام بیشتر و توجهی درخور داشته باشند. باید مراقب بود اعتیاد به غیبت امام، گریبانگیر ما نشود.

هم‌اكنون هزار و اندی سال از غیبت آن امام معصوم می‌گذرد و هنوز اذن ظهور از ناحیه ذات اقدس اله صادر نشده است.

 

چرا تأخیر؟...

یقیناً تأخیر از ما است؛ زیرا طبق فرمایش مولایمان، این ما هستیم كه یكدل نشده‌ایم و در راه او به‌طور شایسته، قدم بر نداشته‌ایم:

اگر شیعیان ما كه خداوند آنان را در بندگی‌اش یاری كند، در عهد و وفای به ولایت ما یكدل و یك‌صدا بودند، میمنت دیدار و ظهور ما این‌قدر به تأخیر نمی‌افتاد.(5)

عدم وفای به عهد پیروانش، موجب محرومیت جهان بشریت از این فیض بزرگ خدایی شد. آیا جز این است كه زندان غیبت، دستان یداللهی او را بسته است و از تزلزل و تحیر بشریت در غم و اندوه به سر می‌برد و با دلی غمگین، همگان را به دعا برای تعجیل در فرج خویش فرا می‌خواند.

همیشه دردهایمان را برای حضرت سوغات نبریم؛ بلكه به وظایفمان مقابل حضرت كه یكی از آن‌ها دعای بسیار برای تعجیل در ظهور او است اهمیت دهیم. به راستی آیا برای ما عذری در كوتاهی از این دعای مهم باقی می‌ماند؟ چرا كه بهترین و مؤثرترین عملی كه بتوان با آن پدر مهربان ارتباط برقرار كرد و بسیار در تعجیل ظهورش مؤثر می‌باشد، دعا است.

مولای ما! شب سیاه غیبت تو بس طولانی شده است. بسیاری در این سیاهی شب به سوی دنیا می‌گریزند؛ اما سپیده دم كه آن‌ها دورش می‌پندارند، به زودی آشكار خواهد شد.

همیشه دردهایمان را برای حضرت سوغات نبریم.

  

پی نوشتها:

(1) سوره هود، آیه 80.

(2) بحار الانوار، ج12، ص 158.

(3) بحارالانوار، ج7، ص255.

(4) همان، ج52، ص366.

(5) همان، ج53، ص177.

منبع:www.ashoora.ir



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : شنبه 11 آذر 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» مصائب امام حسين(ع) از زبان امام مهدی(عج)

مصائب آن حضرت بسيار است، آن بزرگوار در سوگ همه امامان معصوم (ع) و در سوگ پيامبر (ص) و فاطمه (س) و در همه رنج هايي که در راه اسلام متوجه مردان خدا مي شود و آنها شهيد يا مجروح مي کردند، مصيبت زده و متأثر مي گردد. در اينجا به ذکر مصيبت آن بزرگوار در رابطه با امام حسين (ع) اکتفا مي کنيم.

خاطراه کربلا بسيار جانسوز و غمبار است. هيچکس عمق آن فاجعه را مانند امام زمان (ع) درک و لمس نمي کند. آن حضرت به ياد مصائب جانگداز امام حسين (ع) بياناتي دارد که در اينجا به چند فراز از آن که از زيارت ناحيه مقدسه گرفته شده مي پردازيم، در فرازي مي فرمايد:

«لَئِن اَخَّّرتَنِي اَلدُّهُورُ وَ عاقَني عَن نَصرِکَ المَقدُور لَاَبکِينَّکَ صَباحَاً وَ مَساءَ ... فَلاَندُبَنَّکَ صَباحَاً وَ مَساءً وَ لَاَبکَينَّ عَلَيکَ بَدَلَ الدُمُوعِ دَمَاً»

اگر زمانه مرا تأخير انداخت و مقدرات مرا از ياري تو جلوگيري کرد، صبح و شب به ياد مصائب تو گريه مي کنم و از بام تا شام سرشک از ديده مي بارم و ندبه مي نمايم و به جاي اشک خون مي گريم.

 

 

 

«اَمَرَ اللَّعينُ جُنُودَه فَمَنَعُوکَ الماءَ وُرودَهُ وَ ناجَزُوکَ القِتالَ وَ عاجَلُوکَ النِزالَ وَ رَشَفُوکَ بِالسَّهامِ وَ النِّبالِ فَاحدَقُوا بِکَ مِن کُلِّ جَهاتٍ وَ اَثخَنُوکَ بِالجَراحِ»

اي جد بزرگوار، فراموش نمي کنم آن هنگام که عمر سعد ملعون به لشکرش فرمان داد که از ورود آب به خيام جلوگيري نمايند و با تو بجنگند و به تو حمله کنند و بدن نازنينت را آماج تيرها و نيزه ها قرار دهند و از هر سو تو را محاصره کردند و هر کدام با اسحله اي پيکرت را مجروح ساختند و داغ زخم را بر بدنت نهادند.

«وَ اَسرَعَ فَرَسُکَ شارِادً اِلي خِيامِکُ قاصِدَاً مُحَمحمِاً باکِياً وَ هِيَ تَقُولُ لظََّليمَهُ مِن اُمَّهٌ قَتَلَت إبنُ بِنتِ نَبِيَّهَا»

اي جد بزرگوار فراموش نکنم آن هنگام را که اسب بي صاحبت، رميده به سوي خيمه هاي تو آمد، همهمه مي کرد و سرشک اشک از چشمانش سرازير بود و (با زبان بي زباني) مي گفت: واي از ظلم و ستم امتي که پسر دختر پيامبرشان را کشتند.

«فَلَمّا رَأينَ النِّّساءَ جَوادَکَ مَخزِياً وَ نَظَرنَ سرَجَکَ عَلَيهِ مَلوِيّاً بَرزَنَ مِن الخُدُورِ ناشِراتُ الشُّعُورِ لاطمِاتُ الخُدُودِ سافِراتُ الوُجُوهِ بِالعُوَيلِ داعِياتُ وَ بَعدَ العِزَّّ مُذَّلَّلاتُ وَ إلي مِصرَعِکَ مُبادِراتٍ وَ الشِّمرُ جالِسٍ عَلي صَدرِکَ مُولِعٍ سَيفَهُ عَلَي نَحرِکَ ...»

اي جد بزرگوار، چگونه ياد بياروم آن منظره دلخراش را که بانوان حرمت، اسب تو را خوار و شرمنده ديدند که زينش واژگون شده است. از خيمه ها بيرون آندند در حالي که موهاي خود را پريشان نموده و سيلي بر چهره خود مي زدند و صورت هايشان آشکار شده بود و فرياد و فغانشان بلند بود چرا که عزت خود را از دست داده بودند. با آن حال به سوي قتلگاه شتافتند و ديدند شمر بر سينه ات نشسته، شمشير خود را بر گلويت گذارده و مي خواهد سرت را از بدنت جدا سازد.

«فَهَوَيتَ اِلَي الاَرضِ جَرِيحاً تَطَؤُکَ الخُيُولُ بِحَوافِرِها وَ تَعلُوکَ الطُّغاهُ بِبَواتِرِها قَد رَشَحَ لِلمَوتِ جَبِينکَ وَ اختَلَفَ بِالاِنقِباضِ وَ الاِنبِساطِ شِمالُکَ وَ يَمِينُکَ ...»

اي جد بزرگوار چگونه ياد بياورم آن هنگام که پيکر پر از زخمت بر زمين قرار گرفت. گروهي سرکش بر اسب هاي خود سوار شدند و پيکرت را لگدکوب اسب ها قرار دادند در حالي که لحظات آخر عمر را مي پيمودي و راه به جانان نزديک مي نمودي.

 

 

 

«وَ سُبِيَ اَهلُکَ کَالعَبِيدِ وَ صُفِدُوا بِالحَديِدِ فُوقَ اَقتابِ المَطّيات تَلفَحُ وُجُوهَهُم حَرُّ الهاجِراتِ يُساقُونَ فِي البَرارِي وَ الفَلَوات اَيدِيَهُم مَغلُولَهٌ اِلَي العِناقِ يُطافُ بِهِم فِي الاَسواقِ فَوَيلٍ لِلعُصاه الفُسّاقِ ...»

اي جد بزرگوار فراموش نمي کنم آن هنگام را که پس از شهادتت افراد خانواده ات را مانند بردگان اسير کردند و زنجير آهنين به آنها بستند و آنها را بر فراز شتران تندرو بي سرپوش و فاقد محمل (با کمال بي احترامي) سوار نمودند که پوست صورتشان از شدت گرماي سوزان سوخت، آنها در بيابان ها و راه ها حرکت داده شدند، دست هايشان را به گردن هايشان بستند و در کوچه ها و ميدان ها عبور دادند واي بر آن مردم گنهکار و بي شرم.

«فَقامَ ناعِيکَ اِلَيهِ بِالدَّمعِ الهَطُول قائِلاً يا رَسُولَ الله قُتِلَ سِبطُکَ وَ فَتاکَ وَ استُبِيحَ اَهَلَکَ وَ حمامُکَ وَ سُبِيَت بَعدَکَ ذَراريِکَ وَ َوَقَعَ المَحذُورُ بِعِترَتِکَ وَ ذَوِيکَ فَانزَعَجَ الرَّسُوُل وَ بَکي قَلبُهُ المَهول ...»

خبر شهادت تو را در کنار قبر جدت رسول خدا (ص) (بشير) به او داد در حالي که گريان بود. عرض کرد اي رسول خدا سبط تو کشته شد و من خبر شهادت فرزندت را آورده ام. زاده جوانمردت کشته گرديد اي رسول خدا فرزندان و نزديکان خاندانت با سختي و محنت دست به گريبان و اسير دشمنان گرديدند. رسول خدا (ص) از اين خبر منقلب و گريان شد و قلب داغدارش پردرد گرديد ...» (الحوادث و الوقایع ، ج3، ص 304-301)

منبع : www.ashoora.ir



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : شنبه 11 آذر 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» مهدي (ع) و نداي مظلوميت حسين (ع)

راجع به اينکه امام زمان (ارواحنا له الفداء) به هنگام ظهور چه مطالبي را مي گويند و با چه سخناني آغاز خواهند نمود، رواياتي است، از جمله ي آنها روايتي است که محدّث بزرگوار مرحوم شيخ علي يزدي حائري متوفاي سال 1333 هـ.ق نقل کرده است. او مي گويد: زماني که قائم آل محمد عليهم السلام ظهور کند، ما بين رکن و مقام مي ايستد و پنج ندا مي دهد:

1. اَلا يا اَهلَ العالَم اَنَا الاِمام القائِم.

2. اَلا يا اَهلَ العالَم اَنَا الصَّمصامُ المُنتَقِم.

3. اَلا يا اَهلَ العالَم اِنَّ جَدِي الحُسَين قَتَلُوهُ عَطشاناً.

4. الا يا اَهلَ العالَم اِنَّ جَدِي الحُسَين طَرَحُوهُ عُرياناً.

5. اَلا يا اَهلَ العالَم اِنَّ جَدِي الحُسَين سَحَقُوهُ عُدواناً. (الزام الناصب ، ج 2 ، ص 282)

آگاه باشيد اي جهانيان که منم امام قائم، آگاه باشيد اي اهل عالم که منم شمشير انتقام گيرنده، بيدار باشيد اي اهل جهان که جدّ من حسين را تشنه کام کشتند، بيدار باشيد اي اهل عالم که جد من حسين را روي خاک افکندند، آگاه باشيد اي جهانيان که حق جد من حسين را از روي کينه توزي پايمال کردند.

طبق اين نقل، سه نداي اخير، مخصوص و ويژه ي جد بزرگوارش امام حسين (ع) است و مصائب جگرخراش آن سيد ابرار را بازگو مي کند و اذيت و آزارهاي جانکاهي که بر آن حضرت در صحنه ي خونين کربلا رفت، را يادآوري مي فرمايد.

 

 

 

نخست از قتل جدّ خود سخن مي گويد که خود اعظم المصائب و بزرگترين فاجعه، در جهان اسلام به شمار مي آيد. و در کنار همين مطلب و همراه آن مصيبت تأثرانگيز و رقّت بار، عطش امام حسين (ع) را ياد مي کنند، مصيبتي که هيچکس آن را توجيه نمي کند و حتّي درباره دشمن خود نپسنديده و روا نمي دارد و به حقيقت، لکه ننگين و عاري بر دامن بني اميه و آل زياد- عليهم اللعنه- و سپاه ديو و دد صفت کوفه و شام گرديد که براي ابد قابل رفع و زوال و شستشو نخواهد بود. آنگاه مصيبت رقت انگيز ديگري را از جدّ خود حسين (ع) ذکر مي کنند و آن روي خاک افکندن بدن مبارک آن حجت بالغه ي الهي است که در هيچ منطق و مکتبي روا نبوده و نيست. و همراه تذکر اين مصيبت، نکته ي ديگري را ذکر مي کنند که دلها را مي شکافد و اشک غم و اندوه را بر گونه، روان مي سازد و آن مصيبت عريان کردن بدن نازنين آن امام معصوم و آن انسان آزاده ي خداجو و با عظمت است که خود پناه مستضعفان و محرومان و نقطه ي بارز اميد اهل ايمان بلکه مطلق انسان ها بود.

راستي چه کسي مي تواند تحمل اين فاجعه ي بزرگ را بکند که بدن مقدس ولي اعظم پروردگار را برهنه روي خاک بيندازند؟

در آخر، از بزرگترين فاجعه اي که در کربلا صورت گرفت و به دست آن وحشي صفتان دور از انسانيت بر بدن مبارک حضرت ابي عبدالله الحسين (ع) واقع شد، سخن مي گويند و آن موضوع کوبيده شدن نازنين پيکر تقوا و طهارت، بدن مقدس حسين (ع) است. موضوعي که هيچ کسي که کمترين مراتب انسانيت را دارا باشد آن را نمي پذيرد و صحّه بر آن نمي گذارد و با هيچ منطقي قابل توجيه نيست. موضوعي که هر چند انسان به کشتن دشمن سرسخت خود رضا دهد، بدان رضا نخواهد داد. مصيبتي که انسان متعارف و خالي از کينه و پستي، تاب شنيدن آن را ندارد و به حقيقت، انسان از وقوع آن در کربلا آن هم نسبت به بدن پسر ريحانه ي پيامبر اکرم (ص)، شرمسار و سربزير گرديد.

منبع :www.ashoora.ir



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : شنبه 11 آذر 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» شبکه کربلا :خاک قتلگاه امام حسین علیه السلام تبدیل به خون شد

 

شبکه کربلا ” که زیر نظر آستان مقدس أبا عبدالله الحسین علیه السلام فعالیت می کند،روز عاشورا ۱۳۹۱ از موزه این حرم مقدس را نشان داد که در آن مقداری از خاک قتلگاه سید و سالار شهیدان وجود دارد که در ظهر عاشورای امسال به رنگ خون شد.

 

 



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : جمعه 10 آذر 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» پیشینه عاشورا و مسئله روزه یهود

 عاشورا در زمان جاهليت و ميان قريش‏:

در سنن دارمى روايت شده كه رسول خدا(ص) فرمود:

اين روز روز عاشوراست و قريش اين روز را در جاهليت روزه مى‏گرفتند پس هر كدام شما (مسلمين) دوست دارد روزه بگيرد، بگيرد و هر كدام دوست دارد روزه را ترك كند ترك كند.(1)

در كتاب موطأ مالك آمده:إن عائشة قالت: كان يوم عاشوراء يوما تصومه قريش فى الجاهلية و كان رسول الله(ص) يصومه فى الجاهلية...(2)

در صحيح بخارى نقل شده:إن قريشا كانت تصوم يوم عاشوراء فى الجاهلية ثم أمر رسول الله(ص) بصيامه حتى فرض رمضان ...(3)

در كتاب نيل الاوطار آمده:أن اهل الجاهلية كانوا يصومون يوم عاشوراء و إن رسول الله(ص) صامه و المسلمون قبل أن يفرض رمضان.(4)

 

عاشورا بعد از اسلام و قبل از وجوب روزه ماه رمضان‏

در صحيح بخارى از ابن عمر نقل شده: صام النبى(ص) عاشوراء و أمر بصيامه فلما فرض رمضان ترك(5)

و نيز در صحيح بخارى از عايشه نقل شده:

رسول خدا به روزه روز عاشورا امر كرد تا هنگامى كه روزه ماه رمضان واجب شد. آنگاه فرمود : هر كس مى‏خواهد، روز عاشورا را روزه بگيرد و هر كسى مى‏خواهد افطار كند.(6)

در كتاب جامع احاديث الشيعه از كتاب من لا يحضره الفقيه از امام باقر(ع) نقل شده: محمد بن مسلم و زراره از آن حضرت از روزه روز عاشورا سؤال كردند، فرمود: كان صومه قبل شهر رمضان فلما نزل شهر رمضان ترك.(7)

 

عاشورا پس از وجوب روزه ماه رمضان‏

در روايات شيعه آمده :

و أما الصوم الذى يكون صاحبه فيه بالخيار فصوم يوم الجمعة ـ الى أن قال ـ و صوم يوم عاشوراء فكل ذلك صاحبه بالخيار إن شاء صام و إن شاء أفطر.(8)و نيز از مام باقر(ع) روايت شده: إن عليا(ع)قال صوموا العاشوراء التاسع و العاشر فإنه يكفر ذنوب سنة.(9) و نيز از امام باقر(ع) روايت شده: «صيام يوم عاشوراء، كفارة(10) سنة»

در كنزل العمال روايت شده: لما فرض صوم رمضان سئل النبى(ص) عن صوم عاشوراء فقال: هو يوم من ايام الله تعالى فمن شاء صامه و من شاء تركه.(12)

و نيز در همان كتاب: عن عمار بن ياسر قال: امرنا بصيام عاشوراء قبل أن ينزل رمضان فلما نزل رمضان لم نؤمر به.(13)

و در همان كتاب: ظعن قيس بن سعد قال: كنا نصوم عاشوراء... قبل أن ينزل علينا صوم رمضان فلما نزل لم نؤمر به و لم ننه عنه و نحن نفعل.(14)

مستفاد از اين روايات و دهها روايت ديگر كه در كتابهاى حديثى سنى و شيعه نقل شده، (15) اين است كه عاشورا از زمان حضرت موسى تا بعثت رسول خدا(ص) و از بعثت تا هنگام وجوب روزه ماه رمضان و همچنين پس از آن مورد تعظيم و از ايام الله بوده است و همواره با انجام روزه در آن، بزرگ داشته مى‏شده است.

مستفاد از اين روايات و دهها روايت ديگر كه در كتابهاى حديثى سنى و شيعه نقل شده، (15) اين است كه عاشورا از زمان حضرت موسى تا بعثت رسول خدا(ص) و از بعثت تا هنگام وجوب روزه ماه رمضان و همچنين پس از آن مورد تعظيم و از ايام الله بوده است و همواره با انجام روزه در آن، بزرگ داشته مى‏شده است.

در اينجا اين پرسش پيش مى‏آيد كه علت عظمت اينروزه و از ايام الله بودن آن چيست؟ زيرا غالبا زمانها به واسطه حوادث مهمى كه در آن اتفاق مى‏افتد عظمت پيدا مى‏كنند مانند روز ميلاد رسول خدا(ص) روز بعثت و روز وفات آن بزرگوار و روز تولد اميرمؤمنان و روز غدير و روز شهادت آن گرامى.

در پاسخ اين سوال مطالبى در كتابها نقل شده و برخى از آنها مورد خدشه قرار گرفته است .(16) اما از يك نكته گويا غفلت شده كه علت عظمت اين روز حادثه كربلا باشد و بزرگداشت اين روز از همان زمان حضرت موسى نيز به همين علت بوده و شاهد آن روايتى است كه در پايان اين مقال نقل خواهيم كرد. و اگر همه حوادثى كه گفته شده در اين روز اتفاق افتاد مطابق با واقع باشد، باز از همه مهمتر و عظيمتر حادثه كربلاست.

 

روز عاشورا پس از واقعه كربلا

دشمنان اهل بيت و بنى‏اميه لعنة الله عليهم پس از حادثه كربلا با سوء استفاده از روايات مربوط به روزه بزرگداشت عاشورا مطلبى را عنوان و مطرح و تبليغ كردند كه با اساس دين و مكتب منافات داشت و آن اينكه چون در اين روز امام حسين كشته شده و كشتن امام حسين (ع) و اهل بيت و ياران او ـ نعوذ بالله ـ كار بسيار خوب و مستحسنى بوده پس اين روز روز با بركتى شده و به اين خاطر بايد اين روز را روزه گرفت.

متأسفانه اين مطلب صد در صد انحرافى، ميان گروهى از مسلمانان ظاهرى نفوذ كرد كه در زيارت عاشوراى امام حسين(ع) آمده: و هذا يوم تبركت به بنو امية.از اين تاريخ است كه روزه روز عاشورا به دو عنوان مى‏توانست انجام شود:

1) به عنوان اينكه از ايام الله است مانند اينكه قبل از حادثه كربلا روز عاشورا را روزه مى‏گرفتند يا به عنوان واجب و يا مستحب.

2) به عنوان اينكه چون يزيد امام حسين را ظاهرا از بين برده بايد روزه گرفت و از همين تاريخ است كه امامان معصوم ما با روشنگرى و احيانا نهى از روزه عاشورا و حتى با بيان اينكه تا نزديك غروب چيزى نخوريد و نياشاميد اما نزديك غروب قدرى چيزى بخوريد تا رزوه اصطلاحى نباشد، با اين فكر كفرى كه ريشه در دشمنى با اهل بيت(ع) دارد مبارزه و مخالفت كردند.

امام صادق(ع) به عبدالله بن سنان فرمود:

لا تجعله صوما كملا و ليكن إفطارك بعد صلاة العصر بساعة على شربة من ماء(17)

زراره از امام صادق و امام باقر(ع) نقل كرده كه به او فرمود: «لا تصم يوم عاشورا...» (18)

جعفر بن عيسى گويد:

سألت الرضا(ع) عن صوم يوم عاشوراء و ما يقول الناس فيه فقال(ع) عن صوم ابن مرجانة تسألنى؟ ذلك يوم صامه الادعياء من آل زياد بقتل الحسين صلوات الله عليه وهو يوم تشأم به آل محمد يتشأم به أهل الاسلام و اليوم المتشأم به الاسلام و أهله لا يصام فيه و لا يتبرك به ... و يوم عاشوراء قتل فيه الحسين و تبرك به ابن مرجانة و تشأم به آل محمد(ع) فمن صامهما أو تبرك بهما، لقى الله عزوجل ممسوخ القلب و كان محشره مع الذين سنوا صومهما و التبرك بهما.(19)

امام صادق(ع) فرمود:

من صامه كان حظه من صيام ذلك اليوم حظ ابن مرجانة و آل زياد. قال الراوى: قلت: و ما كان حظهم من ذلك اليوم؟ قال: النار أعاذنا الله من النار و من عمل يقرب من النار.(20)

امام صادق(ع) فرمود:

اما انه صيام يوم ما نزل به كتاب و لا جرت به سنة الا سنة آل زياد بقتل الحسين بن على (ع)(21)

ظاهرا مقصود روزه آن طور كه بنى‏اميه مى‏گفتند است و چند روايت ديگر نيز به همين مضمون در روايات باب صيام عاشورا در كتابهاى حديثى مانند جامع احاديث الشيعه نقل شده است. (22)

بنابراين جمع بين اين دو گروه روايت (يعنى رواياتى كه دلالت بر مطلوبيت صوم عاشورا و رواياتى كه دلالت بر عدم مطلوبيت آن دارد) بسيار روشن است.

مرحوم مقدس اردبيلى در كتاب شرح ارشاد در شرح فتواى علامه حلى به استحباب روزه عاشورا به شرط اينكه بخاطر محزون بودن از شهادت امام حسين(ع) باشد فرمود:

روايات در اينمورد مختلف است، برخى دلالت بر استحباب دارد و مى‏گويد: روزه عاشورا كفاره گناه يك سال است و روزه تاسوعا و عاشورا كفاره گناه يك سال است و رسول خدا اين روز را روزه گرفته است... برخى ديگر از روايات دلالت بر كراهت بلكه حرمت دارد مانند روايتى كه روزه اين روز سنت آل زياد و روزه ابن مرجانه است... گروه دوم مربوط به روزه عاشورا به عنوان تبرك شكر به خاطر شهادت امام حسين(ع) است كه روزه به اين منظور حرام است و اگر به اين منظور هم نباشد ممكن است به خاطر تشابه به سنت دشمنان اهل بيت است و روزه‏دار در اين روز به آنان شباهت پيدا مى‏كند مكروه باشد كما اينكه اتصاف يهود و نصارا مكروه است اما اينكه علامه حلى فرمود: «در صورتى كه به خاطر حزن باشد مستحب است» مقصود اين است كه هيچ شباهتى به كار بنى اميه كه به خاطر سرور و شكر روزه مى‏گرفتند نداشته باشد .(23)

صاحب جواهر هم در شرح قول محقق «يستحب صوم عاشوراء على وجه الحزن» فرموده است:

لا أن يكون على جهة التبرك و الشكر و بذلك جمع الشيخان و غيرهما بين الروايات الدالة على المطلوبية و النصوص المتضمنة للنهى عن صومه...(24)

مرحوم محدث قمى در ماده عشر سفينة البحار مطلب شگفت آورى را در اين زمينه از يكى از علماى اهل تسنن (شيخ عبدالقادر جيلانى) نقل كرده است كه خواندنى است.

 

چند يادآورى‏ در مورد شبهات

متأسفانه موضوع عيد دانستن روز عاشورا بعد از حادثه كربلا كه از شيطنتهاى بنى اميه بود در ميان گروههايى از مسلمانان نفوذ كرد و باقى و گويا هنوز هم در برخى از بلاد برخى ممالك اسلامى اين سنت سراسر بدعت و ضد ارزش برقرار است.و من عجيب امرهم دعواهم محبة أهل البيت(ع) مع ما يفعلون يوم المصاب بالحسين(ع) من المواظبة على البر و الصدقة و المحافظة على البذل و النفقة و التبرك بشراء ملح السنة و التفاخر بالملابس المنتخبة و المظاهرة بتطيب الابدان... من أسباب الافراح و المسرات و اعتذارهم فى ذلك بأنه يوم ليس كالايام و انه مخصوص بالمناقب العظام و يدعون ان الله عزوجل تاب فيه على آدم فكيف وجب أن يقضى فيه حق آدم فيتخذ عيدا و لم يجب أن يقضى حق سيد الاولين و الاخرين محمد خاتم النبيين (ع) فى مصابه بسبطه و ولده و ريحانته و قرة عينه و باهله الذين أصيبوا و حريمه الذين سبوا و هتكوا...(25)

تهذيب الاحكام از شيخ طوسى از امام باقر(ع)

لزقت السفينة يوم عاشوراء على الجودى فأمر نوح(ع) من معه من الجن و الانس أن يصوموا ذلك اليوم.

و قال ابوجعفر(ع) اتدرون ما هذا اليوم؟ هذا اليوم الذى تاب الله عزو جل فيه على آدم و حوا(ع) و هذا اليوم الذى فلق الله فيه البحر لبنى اسرائيل فاغرق فرعون و من معه و هذا اليوم الذى غلب موسى(ع) فرعون و هذا اليوم الذى ولد فيه ابراهيم(ع) و هذا اليوم الذى تاب الله فيه على قوم يونس و هذا اليوم الذى ولد فيه عيسى بن مريم(ع) و هذا اليوم الذى يقوم فيه القائم(ع)(26)

دعائم الاسلام از قاضى نعمان مصرى:

عن جعفر بن محمد(ع) انه قال استوت السفينة يوم عاشوراء على الجودى فأمر نوح(ع) من معه من الانس و الجن بصومه و هو اليوم الذى تاب الله فيه على آدم(ع) و هو اليوم الذى يقوم فيه قائمنا أهل البيت(ع)(27)

شفا الصدور از حاج ميرزا ابوالفضل طهرانى:

شيخ صدوق از جبله مكيه نقل كرده كه شنيدم از ميثم تمار رضى الله عنه كه فرمود: والله مى‏كشند اين امت پسر پيغمبر خود را در محرم در روز دهم. و هر آينه اعدا حق سبحانه و تعالى اين روز را روز بركت قرار دهند و همانا اين كار شدنى است و پيش گرفته است در علم خداى تعالى و من مى‏دانم او را به عهدى كه از مولايم اميرالمؤمنين(ع) به من رسيده ـ تا آنجا كه جبله مى‏گويد: ـ گفتم: چگونه مردم روز قتل حسين را روز بركت قرار دهند پس ميثم بگريست و فرمود: حديثى وضع كنند كه او روزى است كه خداى تعالى در او توبه آدم را قبول كرد ـ با اينكه خداى تعالى در ذيحجه توبه آدم را قبول كرد ـ و گمان مى‏كنند كه او روزى است كه خداى تعالى يونس را از شكم ماهى بيرون آورد ـ با اينكه خداى تعالى يونس را در ذيقعده از شكم ماهى برآورد ـ و گمان مى‏كنند كه او روزى است كه سفينه نوح بر جودى قرار گرفت ـ با اينكه استوارى سفينه در روز هجدهم ذيحجة بود ـ و گمان مى‏كنند كه او روزى است كه خدا دريا را براى موسى بشكافت ـ با اينكه اين كار در ربيع الاول بود. (28)

در مجله الهادى كه سالهاى قبل از پيروزى انقلاب در قم منتشر مى‏شد شماره دوم سال هفتم در مقاله‏اى پيرامون عاشورا و روزه يهود در اين روز بحث شده است. نويسنده آن مقاله معتقد است تمام رواياتى كه دلالت بر روزه گرفتن يهوديها در عاشورا دارد جعلى است و اين قبيل روايات در جهت كار بنى‏اميه بوده كه موضوع كربلا و حادثه عاشورا را لوث كنند، وى مى‏نويسد :

فى واقعنا الحاضر لانجد اىّ يهود يصوم فى العاشر من محرم او يعده عيدا و لم يوجد فى السجلات التاريخية ما يشير الى انهم صاموا فى العاشر من محرم او عدوه عيدا... بل اليهود يصومون يوم العاشر من شهر تشرين و هو الشهر الاول من سنتهم فى تقويمهم و تاريخهم الا أنهم لا يسمونه يوم عاشوراء بل يوم او عيد كيپور.(29)

براى بررسى اين مطالب لازم است به مصادر معتبرى كه درباره روزه يهود بحث كرده‏اند رجوع كنيم:

كتاب قاموس مقدس تأليف مستر هاكس آمريكايى:

روزه كفاره: روزه مهم ساليانه‏اى است كه با آرامى و استراحت و روزه در دهم ماه تشرين يعنى پنج روز قبل از عيد خيمه‏ها نگاه داشته مى‏شد... كه فعلا اين عيد در دهه اول اكتبر واقع مى‏شود...(30)

عاشورا اصلا نام روز دهم محرم نبوده است بلكه روز دهم ماه تشرين بوده است كه يهوديان از جمله يهوديان عرب در آن روز روزه كيپور مى‏گرفتند...

تشرين نام يكى از ماههاى تقويم يهود كه ماه اول سال عرفى و ماه هفتم سال دينى است و مطابق با قسمتى از سپتامبر و اكتبر فرنگى مى‏باشد... جشن سال نو در روزهاى اول و دوم تشرين برگزار مى‏شود يوم كيپور در روز دهم...(31)

التفهيم از ابوريحان بيرونى:

كبور چيست؟ (32) دهم روز است از تشرين وزين جهت گاه گاه او را عاشورا خوانند (33) فاما نام كبور اندر زبان عبرى كفاره گناهان است و اين يك روز است كه بر جهودان روزه داشتن فريضه كرده آمد ... تو اندازه اين روز بيست و پنج ساعت است و ابتدا كنند روز نهم پيش از آفتاب فرو شدن به نيم ساعت و تمام شود چون آفتاب فرو شود روز دهم و نيم ساعت بگذرد آنگه روزه بگشايند.(34)

در گنجينه‏اى از تلمود نيز راجع به روزه روز كيپور مفصل بحث شده است (35)

الآثار الباقية از ابوريحان بيرونى:

تشرين و هو ثلاثون يوما... و في اليوم العاشر منه صوم الكبور و يدعى العاشورا و هو الصوم المفروض من بين سائر الصيام فإنها نوافل و يصام هذا الكبور من قبل غروب الشمس من اليوم التاسع بنصف ساعة الى ما بعد غروبها في اليوم العاشر بنصف ساعة تمام خمس و عشرين ساعة ... و صومه كفارة لكل ذنب على وجه الغلط و يجب على من يصمه من اليهود القتل عندهم و فيه يصلى خمس صلوات و يسجد فيها ...(36)

سفر لاويان تورات شانزدهم:

و اين براى شما دائمى باشد كه در روز دهم ماه هفتم جانهاى خود را ذليل سازيد و هيچ كار مكنيد... زيرا كه در آن روز كفاره براى تطهير شما كرده خواهد شد و از جميع گناهان خود به حضور خداوند طاهر خواهيد شد...(37)

ظاهر عبارات اين كتابها مويد همان مطلبى است كه در مقاله مجله الهادى آمده زيرا دهم تشرين با دهم محرم هميشه يك روز نيست بله ممكن است گاهى در يك روز هر دو واقع شوند در صورتى كه ظاهر روايات و مطالبى كه قبلا در اين مقاله آورديم اين است كه يهود همواره در دهم ماه محرم روزه مى‏گرفتند.

اما با اين وصف نمى‏توان قضاوت قطعى كرد زيرا خلاف واقع بودن آن همه روايت و گفتارهاى اهل لغت هم بعيد به نظر مى‏رسد و شايد دو مطلبى كه در ذيل از دائرة المعارف فارسى و از مرحوم علامه حاج ميرزا ابوالحسن شعرانى نقل مى‏كنيم بتواند اين شبهه را دفع و يا دست كم ضعيف كند.

در دائرة المعارف فارسى آمده:

تقويم يهود به سبب قواعد گوناگونى كه براى تنظيم اعياد دينى دارند پيچيده است سال دينى اول نيسان و سال عرفى از اول تشرين آغاز مى‏شود(38)

علامه شعرانى رحمة الله عليه:

ابوريحان بيرونى و بعضى از مفسران كه اهل فن (نجوم) بودند گويند: نسى‏ء آن بود كه هر سه سال يك بار ماه بر عدد ماههاى سال مى‏افزودند و آن سال را سيزده ماه مى‏گرفتند تا ماهها از فصل خود تغيير نكند و محرم كه آغاز سال است منطبق با اول بهار باشد تقريبا چنانكه اكنون رسم يهود است در هر سه سال يك سال را سيزده ماه مى‏گيرند و ماههاى آنها قمرى است از محل خود در فصول شمسى تغيير نمى‏كند وعرب تقليد يهود مى‏كردند و بدين عمل قهرا ماهها از جاى حقيقى خود تغيير مى‏كردند آنكه عمدا حج را از ماهى به ماهى تغيير دهند بلكه اين نتيجه افزودن يك ماه است و گرنه خود آنها همه ماهى را كه در آن حج مى‏كردند ذوالحجه نبود و اختلاف راويان در آن است كه آيا آن ماه زائد را چه ناميدند صفر يا محرم يا غير آن و آن چندان مهم نيست....(39)

قال العلامة الشعرانى رحمة الله عليه في حاشية الوافي:

اعلم ان يوم عاشورا كان يوم صوم اليهود و لا يزالون يصومون إلى الآن و هو الصوم الكبير (40) و وقته اليوم العاشر من الشهر الاول من السنة و لما قدم رسول الله (صلى الله عليه و آله) المدينة كان أول سنة اليهود مطابقا لأول المحرم و كذلك بعده إلى أن حرم النسي و ترك في الاسلام و بقى عليه اليهود إلى زماننا هذا فتخلف اول سنة المسلمين عن أول سنتهم و افترق يوم عاشورا عن يوم صومهم و ذلك لأنهم ينسئون إلى زماننا فيجعلون في كل ثلاث سنين سنة واحدة ثلاثة عشر اشهر كماكان يفعله العرب في الجاهلية فصام رسول الله (صلى الله عليه و آله) و المسلمون يوم عاشورا كما كانوا يصومون و قال نحن أولى بموسى منهم الى ان نسخ وجوب صومه بصوم رمضان و بقى الجواز.

و قال في الروض الانف انهم يعنى العرب كانوا ينقلونه يعنى اول المحرم على حسب الشهور الشمسية.(41)

 

يك حديث بسيار جالب‏

روايتى در مجمع البحرين از طريحى ومستدرك سفينة البحار از نمازى نقل شده است و مستفاد از ان اين است كه يوم الله بودن عاشورا به خاطر وقوع حادثه بسيار عظيم شهادت حضرت سيدالشهدا (عليه السلام) در اين روز است و اين مطلب را خداى متعال به حضرت موسى (عليه السلام) فرموده است و بنابراين مى‏توان گفت اگر روز عاشورا در ميان يهود و ديگران كه پس از آنها بوده‏اند احترامى داشته با جهت اين بوده كه حضرت موسى (عليه السلام) آنان را به اين كار امر كرده و امر او به خاطر اين بوده كه از راه وحى به عظمت اين روز پى برده بوده است و البته اين حديث با وقوع حوادث مهم ديگر در اين روزمنافات ندارد.

اينك متن روايت:

في حديث مناجاة موسى(42) و قد قال يا رب لم فضلت امة محمد (صلى الله عليه و آله) على سائر الامم؟ فقال الله تعالى: فضلتهم لعشر خصال. قال موسى و ما تلك الخصال التى يعملونها؟ حتى آمر بني اسرائيل يعملونها.(43)

قال الله تعالى: الصلاة و الزكاة والصوم (44) و الحج و الجهاد، و الجمعة (45) و الجماعة و القرآن و العلم (46) و العاشوراء.قال موسى (عليه السلام) يا رب و ما العاشوراء؟ قال: البكاء و التباكي(47) على سبط محمد (صلى الله عليه و آله) و المرثيه و العزاء على مصيبة ولد المصطفى.

يا موسى ما من عبد من عبيدي في ذلك الزمان بكى او تباكى و تعزى على ولد المصطفى الا و كانت له الجنة ثابتا فيها. و ما من عبد أنفق من ماله في محبة ابن بنت نبيه طعاما وغير ذلك درهما او دينارا إلا و باركت له في دار الدنيا الدرهم بسبعين درهما و كان معافا في الجنة و غفرت له ذنوبه.(48)

و عزتى و جلالى ما من رجل او امرأة سال دمع عينيه في يوم عاشوراء...(49)

مصادر مقاله:

1) الآثار الباقية، چاپ افست. 2). الاعلام، زركلى چاپ هشت جلدى. 3). اقرب الموارد، چاپ سه جلدى افست. 4). بغية الوعاة،سيوطى، چاپ دار المعرفة. 5) تاج العروس، زيبدى ـ شرح قاموس اللغة. 6) ترجمه قاموس اللغة، چاپ سنگى. 7) التعجب، كراجكى، چاپ سنگى. 8) التفهيم، چاپ دوم. 9) تهذيب الاحكام، چاپ نجف. 10) تهذيب اللغة، ازهرى، چاپ مصر. 11) تورات فارسى، عهدين. 12) جامع احاديث الشيعة. 13) جمهرة اللغة، چاپ چهار جلدى. 14) جواهر الكلام، چاپ جديد. 15) حاشيه تفسير ابى الفتوح، چاپ اسلاميه. 16)حاسبه وافي، استاد شعرانى رحمة الله، ضميمه، چاپ اسلاميه. 17) دائرة المعارف فارسى، مصاحب. 18) دستور العلماء، چاپ دوم در چهار جلد. 19) دعائم الاسلام، چاپ مصر. 20) روضة المتقين، ملا محمد تقى مجلسى ج 21 .3) السامي في الأسامي، ميدانى، چاپ مصر. 22) سفينة البحار، محدث قمى. 23) سنن ابن ماجه، در دو جلد. 24) سنن الدرامي، در دو جلد. 25) شرح باب حاديعشر، چاپ عبد الرحيم . 26) شرح فقيه فارسى، تأليف ملا محمد تقى مجلسى، چاپ سنگى. 27) شفاء الصدور، چاپ سنگى . 28) صحاح اللغة، چاپ هفت جلدى. 29) صحيح البخاري، چاپ سه جلدى. 30) صحيح مسلم، چاپ دو جلدى. 31) عمدة القاري في‏شرح البخاري. 32) كتاب العين، خليل ابن احمد، چاپ هشت جلدى . 33) الغريبين، هروى چاپ قاهره، 34 1390) القاموس المحيط، چاپ آخوندى. 37) كتاب من لا يحضره الفقيه، چاپ غفارى. 38) الكنى والالقاب، محدث قمى چاپ نجف. 39) كنز العمال. ملا على قارى. 40) گنجينه‏اى از تلمود، چاپ 1350 ش. 41) لسان العرب، چاپ لبنان 42) مجله الهادي، چاپ قم 43) مجمع البحرين، چاپ سنگى و چاپ جديد. 44) مجمع الفائده، ملا احمد اردبيلى 45) المحلى، چاپ هشت جلدى. 46)مختار الصحاح، ابوبكر رازى 47) مرآت العقول، علامه مجلسى. 48) مستدرك سفينة البحار. 49) مصباح المنير، فيومى، چاپ جديد، قم. 50) معجم البلدان، ياقوت حموى. 51) معيار اللغة چاپ سنگى در دو جلد. 52) مفاتيج الجنان، محدث قمى. 53) مقائيس اللغة، چاپ قم (افست). 54) منتخب اللغة، چاپ سنگى. 55) منهى الإرب، چاپ افست 56) الموطا، چاپ 57 .1370) النهاية، چاپ پنج جلدى. 58) نيل الاوطار، شوكانى، چاپ 1973 م. 59) وافى، ملا محسن فيض رحمة الله چاپ اسلاميه. 60) هدية الأحباب، محدث قمى، چاپ سنگى.

 

پی نوشتها :

1-      سنن دارمي، ج 2، ص 22

2-      موطا مالك، ج 1 ص 219 و سنن دارمي، ج 2، ص .23

3-      صحيح بخاري، ج 3، ص 31

4-      نيل الأوطار، ج 4، ص .326

5-      صحيح بخاري، ج 3، ص 31

6-      صحيح بخاري، ج 3، ص 31

7-      جامع احاديث الشيعه، ج 9، ص 479 و كتاب من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 85، چاپ غفارى و به روضة المتقين ملا محمد تقى مجلسى رحمة الله، ج 3 رجوع شود.

8-      جامع احاديث الشيعه، ج 9، ص .480

9-      جامع احاديث الشيعه، ج 9، ص 475 به نقل از تهذيب شيخ طوسى واقبال ابن‏طاووس.

10-   كبور يا كپيور كه در مورد روزه عاشورا يهوديان آمده است با همين واژه كفاره ارتباط دارد وشايد آن واژه عبرى همين واژه باشد.

11-   جامع احاديث الشيعه، ج 9، ص 475 به نقل از تهذيب و استبصار شيخ طوسى.

12-   كنز العمال، ج 8، ص 658


نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : جمعه 10 آذر 1391برچسب:,

| نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» چرا حسين(ع) فراموش نمى‏شود؟

 

مى‏گويند: شما در عصر فضا و اتم زندگى مى‏كنيد آنگاه بر كسى اشك مى‏ريزد كه صدها سال پيش در گذشته است و بر مزارهايى سفر مى‏نماييد كه چيزى جز صخره و سنگ نمى‏باشد؟!

در پاسخ مى‏گوئيم :«چنانكه گفته‏اند: «بعد زمان» را در «ابديت» اثرى نيست ابديت را در ماوراى زمان ـ در عرصه‏اى برتر از زمان ـ حكومت است ابديت هميشگى است. جاودانان رهبران بزرگ بشريت به ابديت تعلق دارند، از اين رو قرنها نيز در طول حيات معنوى آنان، مفهوم متداول خود را از دست مى‏دهند(1)

 

حسين بن على (عليه السلام) از زمره جاودانان از رهبران بزرگ بشريت است سخن از وى سخن از تاريخ نيست سخن روز است. سخن از ابديت است سخن از هميشگى خروشان و شكوفا و پر فروز است.

اين زنده جاويد نزديك چهارده قرن ـ به حساب تاريخ ـ پس از مرگ جسمانيش همچنان امروز نيز بر دلها حكومت مى‏كند و هنوز پرتو وجودش نه تنها در حيات ما بلكه در حيات جهان معاصر ودر عصر فضا و اتم «حوادث بى نظير» ايجاد مى‏كند و به صورت يكى از «شور انگيزترين حماسه‏هاى تاريخ بشريت» در آمده و همه ساله نيرومندترين امواج احساسات ميليونها انسان را در اطراف خود بر مى‏انگيزد و مراسمى پرشورتر و هيجان انگيزتر ازهر مراسم ديگر به وجود مى‏آورد .

راستى چرا به اين حادثه تاريخى ـ كه شايد در تاريخ مشابه فراوان دارد ـ اهيمت داده مى‏شود؟ ! چرا مراسم بزرگداشت اين خاطره هر سال پرشكوهتر و پرهيجان‏تر از سال پيش برگزار مى‏گردد؟ اين همه تعظيم و تكريم و سپاس اين همه سوز و گداز پس از چهارده قرن، آخر براى چيست؟ آن را چه معنائى است؟!

حقيقت اين است كه اين زنده جاويد پس از قرنها، همچنان بر قلبهاى انسانهاى آزاده قدرتمندانه حكومت مى‏كند و در جامعه «موج معنوى» ايجاد مى‏نمايد. حتى هنوز هم به طور عميق يك قدرت محرك معنوى و يك نيروى كنترل اجتماعى بزرگ به شمار مى‏رود.

اما از زيارت زيارتگاههاى مقدس هرگز سنگها و صخره‏ها هدف و غايت نمى‏باشند چه اگر غرض خود آنها مى‏بود همين كوهها سر به فلك كشيده ‏انسان را از مشقت سفر و طى راههاى طولانى بى نياز مى‏ساخت پس مقصود بالذات صاحب مزار است وبزرگ داشتن سنگها به جهت شرف انتساب به صاحبان آن مزارها است مانند محترم داشتن جلد قرآن كريم وسنگها و آجرهائى كه خانه كعبه ومسجد رسول خدا (صلى الله عليه و آله) و ساير اماكن مقدس از آنها ساخته شده است .

الان مى‏بينيم كه دولتها و ملتها در حفظ مقبره‏هاى شخصيتهاى بزرگ خويش مى‏كوشند و به دور آنها هاله تقديس مى‏كشند.

در تاريخ نوشته‏اند هنگامى كه سر مبارك حسين (عليه السلام) را به نزد يزيد آوردند وى در مجلس شراب حضور داشت اتفاقا قاصدى از طرف پادشاه روم به مجلس يزيد بار يافت و سر مبارك حسين (عليه السلام) را درمقابل يزيد مشاهده كرد و چون دانست كه آن سر مبارك به حسين (عليه السلام) تعلق دارد عمل يزيد را به شدت نكوهش نمود و گفت اى يزيد داستان «كليساى حافر» را شنيده‏اى؟ گفت چگونه است؟ رومى گفت: در پيش ما مكانى است كه گويند خر عيسى از آنجا گذر كرده است در آنجا كليسائى بنا نهاده‏اند كه نام آن به سم خر عيسى منسوب بوده و به كنيسه حافر «سم» شهرت دارد ما هر سال به زيارت آنجا مى‏رويم و نذورات خود را به آنجا اهدا مى‏كنيم. روى اين حساب اى يزيد من گواهى مى‏دهم كه تو خطا كارى و از راه راست به دورى! يزيد خشمگين شد و به كشتن قاصد فرمان داد رومى به سوى سر نازنين حسين (عليه السلام) رفت و آن را بوسيد و شهادتين بر زبان جارى كرد و سپس او را گرفتند و بر در قصر به دار كشيدند.(2)

زيارت، ارتباط روحى زائر با صاحب قبر است زائر قبر ابا عبد الله الحسين (عليه السلام) با آن حضرت تجديد بيعت مى‏نمايد و لذا ائمه اطهار عليهم السلام با توصيه و ترغيب به زيارت سالار شهيدان اين نهضت مقدس را براى هميشه زنده و جاويد نگه‏داشته‏اند البته زيارت همه امامان مورد تأكيد است ولى رواياتى كه در ترغيب وتشويق زيارت امام حسين (عليه السلام) رسيده فوق العاده زياد است امامان با اين توصيه‏ها در صدد آن بودند كه شيعيان پيوستگى عملى با اهداف آن بزرگوار داشته باشند. امام سجاد (عليه السلام) كه خود چندين بار مخفيانه به زيارت سالار شهيدان رفته در گفتار خويش نيز سفارش زيادى به زيارت امام حسين (عليه السلام) داشته است.

«ابو حمزه ثمالى» گويد: از امام سجاد (عليه السلام) در مورد زيارت امام حسين (عليه السلام) پرسيدم، حضرت فرمود:

«زُره كل يوم فان لم تقدر فكل جمعة فان لم تقدر فكل شهر فمن لم يزره فقد استخف بحق رسول الله (صلى الله عليه و آله)(3) «هر روز آن حضرت را زيارت كن، اگر نمى‏توانى هفته‏اى يك بار، اگر نمى‏توانى ماهى يكبار، پس كسى كه اصلا آن حضرت را زيارت نكند، درحقيقت حريم رسول الله را خفيف شمرده است».

ولى مهمتر از سوگوارى و زيارت آشنايى به مكتب امام حسين و شهداى كربلا و پيوستگى عملى به اهداف بلند آن بزرگوار است. مهم پاك بودن و پاك زيستن و درست انديشيدن و تأسى عملى به او است.

 

پی نوشتها :

1-      ديباچه‏اى بر رهبرى: ص .330

2-      به نقل: علامه مغنيه شيعه وعاشورا: ترجمه، ص 59 ـ .58

3-       كامل الزيارات: ابن قولويه.

منبع : www.ashoora.ir

 



نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : جمعه 10 آذر 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» دانلود فیلم لحظه شهادت حضرت اباالفضل عباس (ع) در سریال مختارنامه

 قسمتی از فیلم لحظه شهادت حضرت اباالفضل عباس (ع) در سریال مختارنامه که هرگز پخش نشد را آماده دانلودکردم .  این فیلم رو  به عشق حضرت اباالفضل عباس (ع)   تو سایت  قرار میدم . فقط التماس دعا ..
لینک دانلود در ادامه مطلب


ادامه مطلب ...
نويسنده : ابوالفضل و مهدی | تاريخ : چهار شنبه 8 آذر 1391برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» عناوين آخرين مطالب